خلاصه ماشینی:
5-1-پس از گذشت حدود دو قرن از تاریخ ایرانشناسی،آیا زمان آن نرسیده است که بپرسیم «ایرانشناسی»چیست و معنای چنین صورتی از رفتار و برخورد با یک فرهنگ و تمدن چه میتواند باشد؟در این مدعا-شرقشناسی-این فرض نهفته است که تنها غربی است که میتواند شرقی را به عنوان موضوع مطالعه پیش روی خود نهد،زیرا مسلح به سلاح علم است و شرقی چنین کاری نمیتواند،زیرا از«علم»بیبهره است.
ملتهای شرقی زمانی شروع به باز شناختن خود از راه غرب کردند که بار تنگ و نکبت تاریخ بر گردهشان نهاده شده بود.
2-جهان سوم 1-2-اصلاح«جهان سوم»که چند سالی پیش از جنگ جهانی دوم پدید آمد و در دهههای بعدی در غرب همهگیر شد و اکنون جهانگیر شده،بر این پایه نهاده شده است که مردمان کشورهای روی زمین از وجه سیاسی و اقتصادی به سه گروه بخشبندی میشوند.
اگر قرار باشد ما از این دنیای تیرگی و ابهام فکر که ناشی از برخورد سطحی با غرب در ساحت رابطه قدرت و سیاست است بگذریم و از مرحله فکر ایدئولوژیک به طرح عمیق مسایل برسیم میباید به پرسش بنیادی در ماهیت مدرنیت و نسبت ما با آن بپردازیم.
3-مدرنیّت 1-3-سنت غربی از قرن نوزدهم همواره ایدئولوژی را در برابر علم نهاده و تمامی کوشش آن این بوده است که علم را از چنگال ایدئولوژی برهاند و شناخت و چه بسا تنها شناخت ممکن برای بشر شناخت علمی دانسته است،از این رو هرگونه شناخت دیگر از جمله شناخت (به تصویر صفحه مراجعه شود) فلسفی،دینی،عرفانی و اخلاقی را در ذیل «ایدئولوژی»در برابر علم قرار داده است.