چکیده:
با مطرح شدن تئوري رشد درون زا، اقتصاددانان به اهميت دانش به عنوان عامل اصلي در رشد پايدار اشاره كرده اند و مفاهيمي همچون اقتصاد دانش بنيان مطرح شده است. با اين وجود، رويكردي ديگر معتقد است كه در كشورهاي درحال توسعه، گذار به اقتصاد يادگيرنده به عنوان زيرساختي براي اقتصاد دانش بنيان تلقي مي شود. با توجه به اينكه عوامل موثر بر گذار به اقتصاد يادگيرنده به طور فراگير بررسي نشده اند، در اين مقاله عوامل موثر بر گذار به اقتصاد يادگيرنده در ايران با رويكرد سياست علم و فناوري و برابر آموزه هاي اقتصاد تكاملي مورد شناسايي و تبيين قرار گرفته است. اين پژوهش از نظر هدف، اكتشافي و جهت گيري آن، بنيادي است. رويكرد پژوهش، استقرايي و و نحوه انجام آن، كيفي بوده و براساس تئوري داده بنياد، مضامين و ابعاد قابل توجه در اين رابطه شامل تفكر گذار، نهاد سياست، يادگيري همكارانه، نظام آموزشي و پژوهشي، شرايط اقتصاد كلان، فناوري اطلاعات و ارتباطات، سرمايه اجتماعي، نهادها، تعامل دانشگاه، صنعت و دولت، بنگاه هاي يادگيرنده و توسعه منطقه اي استخراج شده اند.