چکیده:
هرچه زمان تولید اثر تا تاریخ کتابت مجدد آن بیشـتر باشـد احتمـال تغییـر و تحریـف بیشـتری در آن مــی رود و هــر چــه زمــان تولیــد اثــر تــا زمــان حاضــر بیشــتر باشــد نســخ موجــود از اثــر احتمــالا جدیدالاستنساخ ترند، و همین امر باعث می شود که تحریف و تغییـر بیشـتری در آنهـا وارد شـود. بـرای تصحیح این گونه متون مصححان می توانند از منابع جنبی با احتیاط و دقت لازم بهره گیری نمایند. فرهنگ جهانگیری از جمله فرهنگ های قدیمی است که به دلیل داشتن شواهد شعری و دقت بالای نویسندة فرهنگ و قدمت آن ـ که احتمالا سبب دسترسی نویسنده به نسخ قدیمی تر متون شده است ـ جزو منابع جنبی بسیار مهم در تصحیح برخی متون نظم است هر چند که تاکنون کمتر مورد توجه محققان و مصححان قرار گرفته است . این مقاله بر آن است تا با تکیه بر فرهنگ جهانگیری به عنـوان یـک منبـع جنبـی صـورت صـحیح ابیاتی از دیوان اثیرالدین اخسیکتی را مشخص کند.
خلاصه ماشینی:
"تــو خــود حلــة کیســه بــر قــدر حــور بـــه بغـــداد خلـــد بـــرین معـــدنش ز آغـــاز جـبـریــــل آمختــــه گـــار بــــه فرجــــام ادریــــس بــــاکرزنش (اثیرالدین اخسیکتی ، ص٤٣٣) در فرهنگ جهانگیری این ابیات اینگونه آمده است : تــو خــود حلــه ای گیــر بــر قــد حــور بـــه بغـــداد خلـــد بـــرین معـــدنش ز آغــــاز جــــبریل آهنجــــه کــــار بــــه فرجــــام ادریــــس مــــاکوزنش (انجو شیرازی ، ذیل آهنجه ) در بیت اول دیوان واژة کیسه کاملا بی معنی است ، نخست آنکه «حلة کیسه » معنـی نمی دهد و دیگر اینکه از سیاق ادامة کلام چنین برمی آید که واژة گیر بـه معنـی فـرض کردن و گمان بردن و تصور کردن و پنداشتن در اینجا صحیح تر است : گیر که گیتی همه چنگ اسـت و نـای گیر که گردون همـه مـاه اسـت و هـور (انوری ، ج٢، ص٦٥٥) و به جای واژة قدر که در دیوان آمده است ، ضبط جهانگیری قد است که متناسب تـر است و منظور شاعر هم جامه ای بر اندازه و قد حور است نه قدر و ارزش حور: بــر قــد لالــه قمــر دوخــت قباهــای زر خشتک نفطی نهاد بـر سـر چینـی قبـا (خاقانی ، ص٣٧) در بیت دوم واژه آمخته گار معنای واضح و محصـلی نـدارد؛ در فرهنـگ جهـانگیری دو بیت مذکور ذیل مدخل آهنجه آمده است که آن را چنین معنی کرده است : «پهناکش جامـه را گویند که جولاهگان دارند» (انجو، ذیل آهنجه ).
افزون بر اینکه گمان و وهم در موارد زیادی با هم همنشین شده اند: زیــن پــیش اگــرم وهــم گمــان بــردی آن مخطــــی کوتــــه نظــــر ســــاهی (انوری ، ج٢، ص٤٩٣) نکتة بسیار مهمی که ظن ما را در این باب تأیید می کند ایـن اسـت کـه «وهـم » در ادبیات فارسی نماد سرعت سیر بوده است : درازدســـتی ادراک و تیزگـــامی وهـــم طناب نوبتی حضـرتش نپیمـوده اسـت (همو، ج٢، ص٥٣٧) پس صورت صحیح بیت که معنای محصلی داشته باشد باید چنین باشد: گردن چو نیم قوس و در آهنگ تگ چنانک کـز نیـم چـرخ وهـم جــهد نــاوک گمـان منابع ابوالفتوح رازی ، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، به تصحیح محمد جعفـر یـاحقی و محمـد مهدی ناصح ، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس ، مشهد، ١٣٦٦، ١٣٧١."