چکیده:
هدف از تحقیق حاضر، تبیین هوش سازمانی در وزارت ورزش و جوانان با رویکرد نظری مدل آلبرخت و تعیین نقاط قوت و ضعف آن بوده است. جامعهی آماری تحقیق را کلیه کارکنان وزارت ورزش و جوانان، به تعداد 746 نفر تشکیل دادند. نمونه آماری، با استفاده از جدول حجم نمونه مورگان و نمونهگیری تصادفی 255 نفر بدست آمد. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه هوش سازمانی آلبرخت (2003) استفاده شد. روایی پرسشنامه به تایید 5 تن از متخصصان مدیریت ورزشی رسید و پایایی آن با استفاده از روش آلفای کرونباخ 898/0 بدست آمد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی شامل: میانگین، انحراف معیار، جداول و نمودارها و مدل نظری آلبرخت استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که بطور کلی، هوش سازمانی کارکنان وزارت ورزش و جوانان، در سطح متوسطی قرار دارد و از میان مولفههای هوش سازمانی، اتحاد و توافق، فشار عملکرد، روحیه، چشمانداز استراتژیک، سرنوشت مشترک، کاربرد دانش در وضعیت متوسطی به سر میبرند و مولفهی میل به تغییر در وضعیت ضعیفی قرار دارد. لذا؛ به مدیران ارشد وزارت ورزش و جوانان پیشنهاد میشود که در آگاهسازی کارکنان از مزایای تغییر و تحول در سازمان جهت افزایش هوش سازمانی آنان بکوشند.
خلاصه ماشینی:
"افزایش هوش سازمانی موجب میگردد سازمانها اطلاعات محیط اطراف خود را سریعتر و با دقت بیشتری تجزیه و تحلیل کرده و نتایج حاصل را به طریق سودمند ذخیره و در Organizational Intelligence Fahami et al Lesley Sepahvand et al Sepahvand et al Potas Karl Albrecht Stupidity Collective مواقع مقتضی در دسترس تصمیمگیرندگان قرار دهند (زهرایی و رجایی پور، 1389) و همچنین بر عملکرد کارکنان تأثیر بسزایی میگذارد؛ بطوریکه هرچه هوش سازمانی افزایش یابد، عملکرد کارکنان هم بهتر خواهد شد (اویگار و اولسوی 1 ، 2013).
فقدان هوش سازمانی ممکن است خود را در بسیاری از جهات نشان دهد که برخی از آنها عبارتند از: عدم آگاهی یا درک درست از تغییرات محیطی؛ پاسخ کند به مسائل و مشکلات؛ سیاستها و تصمیمات غیرمنسجم و غیرکارآمد؛ شکست در یادگیری از تجارب؛ ظرفیت محدود برای نوآوری؛ فقدان تمرکز بر ارتباط و عمل؛ به گونهای که هر یک از این موارد کندذهنی سازمانی میتواند نشانهای از به خطر افتادن بقای بلندمدت سازمان به ویژه در جهان پیچیده و در حال تغییر باشد (وریارد 2 ، 2012).
Uygur And Ulusoy Veryard Mendelson and Ziegler Cakir&Ada Liebowitz Pourmonsef And Chenari Strategic vision کارکنان خود را به عنوان عضوی مؤثر از سازمان تلقی کنند و مدیران در طرحها، برنامهها، اجرا و ارزشیابی با مشارکت کارکنان عمل نمایند.
یعنی مدیرانی که به تواناییهای خود در استفاده از یکی از مؤلفههای هوش سازمانی تحت عنوان کاربرد دانش باور دارند، از عملکرد بهتری در حوزهی منابع انسانی برخوردارند و مطابق با آن میتوان گفت که سازمانهایی که به این مؤلفه از هوش سازمانی توجه دارند، دارای استراتژی مناسبی جهت جذب نیروهای توانمند و متخصص هستند."