چکیده:
هدف از نگارش مقاله حاضر آن است تا نشان دهد، سهروردی فیلسوفی است که مکتب فلسفی اشراق را به وجود آورده ، و در فلسفه اش از اندیشه های عرفانی، ذوقی، و فلسفه افلاطون و افلاطونیان تاثیر پذیرفته و نگرش او به عالم هستی بر خلاف مشائیان بود و این حکمت از عرفای پیش از آن خصوصا عرفان ابن عربی تاثیر عمده ای گرفته و از آن جمله ، این دو متفکر هر دو قائل به قاعده امکان اشرف هستند و حقیقت را به صورت تشکیکی تصور میکنند. سهروردی ازین حقیقت تشکیکی به حقیقت نور و ابن عربی به حقیقت وجود تعبیر می کند ولی هر دو به نور الانوار قائلند، و سهروردی به اصالت نور معتقد است و وجود را مفهومی ذهنی و از اعتبارات عقلی می داند. بدین ترتیب ، در نگارش این مقاله بررسی تاثیر مساله عرفان ابن عربی بر افکار شیخ اشراق و توضیح و بسط آن محور اساسی است .
خلاصه ماشینی:
(نصر، ١٣٧١: ١١١) به عقيده ي محيي الدين ، اين حقيقت واحد داراي يک تجلي ازلي است که ابن عربي آنرا فيض اقدس مي خواند و عبارت مي داند از تجلي ذات الهي در صور جميع ممکنات ، اين صور ممکنات را وي امري معقول مي داند که وجود عيني ندارد و همان است که آنرا «اعيان ثابته در عدم » مي خواند و معتقد است که اين صورت ممکنات در علم خدا ثابت است همانطور که معاني نيز در عقول انسان در عين حال هم موجودست – يعني به اقتضا ظاهر مي شود - و هم معدوم است چون وجود خارجي ندارد.
پس ذات حق دو فيض يا دو تجلي دارد يکي فيض اقدس که بدان ، اعيان ثابته در عدم ثابت مي شوند و يکي فيض مقدس که بوسيله ي آن اعيان ثابته در عدم و عالم محسوس ظاهر مي گردند و آنها وارد عرصه ظهور مي گردند و به اين ترتيب ابن عربي حدوث کائنات را تعيين و تبيين مي کند و معلوم مي دارد که در واقع وجود حقيقي است واحد که چون از لحاظ مظاهر به آن بنگرند و آنرا متعدد و متکثر ببينند آنرا «خلق » گويند اما وقتي آن وجود واحد را از لحاظ ذات و حقيقت بنگرند آن همه کثرات را عين وحدت حق ببينند به اين اعتبار در نظر او عالم که خلق است هر چند مساوي و عين حق نيست اما از حق نيز جدا نيست چنانکه حق هم از خلق جدا نيست که مي گويد، «سبحان من خلق الاشياء و هو عينها».