چکیده:
فیک کاشانی در آثار متعددی به بحث بدا پرداخته و بر اساس
آموزه های مختلفی همچون جریان دائمی خلقت، آموزه قضاء و قدر، امّ
الکتاب و لوح محفوظ، و لوح و قلم معنای بدا را تبیین کرده است. از
نظر وی بدا با قلم نویسنده در لوح قدر و در عالم نفوس فلکی )لوح محو
و اثبات( صورت میگیرد؛ در حالی که در امّالکتاب )لوح محفوظ( و عالم
عقول، و به طریق اولی در علم پروردگار، هیچ تغییری رخ نمی دهد. بر
این اساس نتیجه میگیرد که بدا هرگز مستلزم جهل خداوند یا تغییر
در علم او نیست، و اعتقاد به آن سبب ترلیب بندگان به دعا و عبادت
میشود
خلاصه ماشینی:
لذا از نظر او بـدا دربـاره خداونـد بـه معنای آن است که خداوند امور را به تدریج و بـر اسـاس اسـباب و علـل آنهـا در نفـوس فلکی منقش می کند، و با تغییر اسباب ، این نقوش نیز دچار تغییـر مـی شـود؛ در حـالی که همه امور و اسباب و علل آنها در علم ازلی خدا ثبت است ، و این نفوس فلکـی هسـتند که به خاطر محدودیتشان قادر به دریافت همه نقوش نیسـتند، و نقـش هـای ثابـت نـزد خدا به تدریج برای آنها آشکار می شود.
(224 -222 از نظر فیض کاشانی نسبت همه این امور (بدا، محو، اثبـات ، تـردد و امثـال اینهـا) بـه خدای تعالی به خاطر آن است که همه آنچه در عالم ملکـوت جـاری مـی شـود بـه اراده خدا جریان می یابد، بلکه فعل آنها عینـا فعـل خداونـد سـبحان اسـت ؛ از آن جهـت کـه نفوس فلکی خدا را در آنچه بدان امرشـان مـی کنـد معصـیت نمـی کننـد، و آنچـه کـه خداوند به آن امرشان می کند انجام می دهند؛ چرا کـه آنهـا، بـه خـاطر اسـتهلاک اراده شان در اراده خدا، برای فعل داعی دیگری جز اراده خدای عز و جـل ندارنـد ...
با توجه به دیدگاه فیض درباره فاعلیت خداوند نیز، بدا به معنـای واقعـی آن را نمـی- توان به خدا نسبت داد؛ به همین جهت وی بدا را به ظهور بعد الخفاء بـرای نفـوس فلکـی معنا میکند، و معتقد است در عالم ربوبی هیچ تغییر و تبدیلی نیست ، و چون عـالم همـه تجلی خداست ، تغییـر و تبـدیل و محـو و اثبـات در آن راه نـدارد.