چکیده:
قاعده لطف يكي از قواعد مهم كلامي است كه از آغاز شكلگيري كلام اسلامي مورد اتكاي بسياري از متكلمان مسلمان براي اثبات برخي از اصول اعتقادي اسلام بوده است. متكلمان اماميه و معتزله قاعده لطف را يك برهان عقلي تمام ميدانند كه با فرض وجود اصول سهگانه آن، يعني «وجود تكاليف الهي بر عهده بندگان»، «وجود مشوٌقها و لوازمي كه غالب مكلفان را به طاعت نزديك و از معصيت دور ميكنند» و «نبودن بديل و جايگزين مطمئني براي آن مشوقها و لوازم» ميتواند مبناي استدلال در همه موضوعات كلامي و همه زمانها باشد. بر پايه همين نگاه بنيادي، برخي از فقيهان و متكلمان معاصر «ولايت انتصابي فقيهان جامع شرايط به حاكميت سياسي جامعه اسلامي در عصر غيبت» را نيز همچون اصل «امامت» در مدار نفوذ و تسري قاعده لطف قرار دادهاند. از آنجا كه بر اساس باور عموم مسلمانان در عصر غيبت نيز مومنان مكلف به انجام تكاليف الهياند و انجام اين تكاليف در گرو وجود و مبسوطاليدبودن حاكم آگاه به همه احكام و دستورالعملهاي اسلام ميباشد و هيچ بديلي نيز نميتواند جايگزين آن گردد، ازاينرو قاعده لطف ميتواند به عنوان يك برهان كلامي، مستند اين نظريه قرار گيرد و از همه نقدهاي مطرحشده درباره آن در امان باشد. اين نوشتار كه بر اساس يك سير منطقي و با روش استنادي- تحليلي به انجام ميرسد، متكفل اثبات اين ديدگاه و پاسخ به نقدهاي مطرحشده درباره آن است.
The law of favor is one of important theological laws. From the beginning of formation of Islamic theology، most of Muslim theologians emphasize on it for demonstration some of Islamic doctrinal principles. Imamites and Mu'tazila theologians argue that law of favor is complete intellectual proof that triad principles its، (the Divine duties of God's servant، the Encouragers and necessities that cause to responsible persons near to obedience and remoteness of sin، and lake of replacement for those encouragers and necessities) can be foundation of reasoning in the theological subjects and every times.
On the base of fundamental viewpoint، "appointive Vilayah (Saintship) of jurists of comprehensive conditions to political sovereignty of Islamic society in the period of occultation" can settle into circle of influence of the law of favor like Imamate، and safe from every critique. This article plan for prove this viewpoint with analytic and citation method.
خلاصه ماشینی:
"دقت در تقریر فوق این نتیجه را در اختیار میگذارد که اصول سهگانه قاعده لطف بهروشنی در آن لحاظ گردیده است؛ زیرا اولا بحث مربوط به یک مقطع زمانی است [= عصر پس از پیامبر اکرم(] که مؤمنان همانند عصر پیش از آن به تکالیف قطعی الهی مکلف هستند؛ ثانیا وجود امام منصوب از ناحیه خداوند به عنوان هادی، رئیس و مرجع دین و دنیای مؤمنان مشوق و وسیلهای است که آنان را به طاعت نزدیک و از عصیان دور میکند؛ ثالثا وجود چنین شخصی در رأس جامعه مؤمنان تنها وسیله منحصر به فردی است که در این عصر پرمخاطره میتواند غالب مکلفان را به طاعت نزدیک و از عصیان دور نماید و هیچ جایگزین مطمئنی نمیتوان برای آن سراغ نمود.
توجه به این نکته لازم است که اصول سهگانه قاعده لطف در تمسک به این قاعده در موضوع ولایت فقیه نیز بهروشنی دیده میشود؛ زیرا اولا سخن از مقطع زمانی معینی است که مؤمنان مکلف به تکالیف الهی گستردهای هستند که بخشی از آنها مرتبط با حیات اجتماعی و سیاسی آنان میباشد؛ ثانیا مشوق و وسیله بسیار ضروری برای پرداختن غالب مؤمنان به این تکالیف در این عصر وجود سرپرست و ولی دینشناس و عادلی است که افزون بر شناخت و تبیین دقیق، از قدرت تدبیر کافی برای اجرای صحیح این تکالیف برخورد باشد؛ ثالثا: نمیتوان جایگزینی کامل و مطمئن برای این مشوق و وسیله بسیار ضروری سراغ نمود."