چکیده:
موضوع مقاله حاضر پاسخ به سوالات ذیل است : دو گفتمان سیاسی اصول گرا و اصلاح طلب چه تفسیری از آزادی ارائه می دهند و تفاوت این دو دیدگاه در کجاست و به چه جهت است که محدوده آزادی در هر کدام از این دو دیدگاه متفاوت جلوه می کند؟ آزادی درگفتمان سیاسی امام خمینی (ره ) چه جایگاهی دارد؟ در ایران پس از انقلاب ، این گفتمان سیاسی فقاهتی بود که توانست تفسیر خود از آزادی را بر کرسی بنشاند و مورد قبول توده مردم واقع شود و پس از تقسیم به دو گفتمان سیاسی اصول گرا و اصلاح طلب ، دو تفسیر متفاوت نیز از مسئله آزادی را به نمایش گذارد. فرضیه و پاسخ اولیه مقاله حاضر آن است که این اختلاف نظر بسته به نگاهی است که هر کدام از این دو دیدگاه ممکن است از مفهوم جمهوریت داشته باشند. دیدگاهی که در واژه «جمهوری اسلامی »، اسلامیت و مشروعیت الهی آن را پررنگ تر ببیند طبیعی است که به ولایت انتصابی فقیه حاکم توجه بیشتری نشان می دهد و به گونه ای در این دیدگاه دین به عنوان زیر بنا و آزادی ، برآمده از آن قلمداد می شود و مسئله آزادی را نیز در چارچوب شریعت تفسیر می نمایند، برخلاف آن دیدگاهی که خواهان برجسته کردن جمهوریت آن هستند که بالطبع معنا ومفهوم آزادی را بیشتر در کانون توجه خود قرار می دهند و آزادی را به عنوان زیر بنایی تصور می کنند که حتی مقبولیت شریعت را بر اساس آن تبیین می کند.
خلاصه ماشینی:
دیدگاهی که در واژه «جمهوری اسلامی »، اسلامیت و مشروعیت الهی آن را پررنگ تر ببیند طبیعی است که به ولایت انتصابی فقیه حاکم توجه بیشتری نشان می دهد و به گونه ای در این دیدگاه دین به عنوان زیر بنا و آزادی ، برآمده از آن قلمداد می شود و مسئله آزادی را نیز در چارچوب شریعت تفسیر می نمایند، برخلاف آن دیدگاهی که خواهان برجسته کردن جمهوریت آن هستند که بالطبع معنا ومفهوم آزادی را بیشتر در کانون توجه خود قرار می دهند و آزادی را به عنوان زیر بنایی تصور می کنند که حتی مقبولیت شریعت را بر اساس آن تبیین می کند.
بنابراین ، به نظر می رسد که آسان ترین راه برای پیش رفت در بحث ، به جای بحث بر سر تعریف و مفهوم واژه آزادی ، تعیین موارد و مصادیق آن است ؛ مثلا سؤال این گونه طرح شود که آیا در اسلام مطبوعات آزاد هستند و مرز این آزادی تا کجاست ؟ آیا روابط جنسی در اسلام و جامعه اسلامی آزاد است ؟ آیا فحش دادن و تمسخر و توهین به دیگران آزاد است یا خیر؟ نتیجه سخن اینکه تعاریف آزادی بسیار متنوع است و توافق بر سر تعریف واحد چندان لازم و آسان نیست ، بلکه آنچه مهم است ذکر موارد خاص آزادی و گفت وگو پیرامون آن است (مصباح یزدی ، ١٣٨٨: (214 این گفتمان در خصوص این سئوال که آیا دین داری حق انسان هاست ، تا زمان سخن گفتن از اطاعت و تکلیف و حد و واجب و حرام را سپری شده بدانیم و به خواسته های انسان توجه کنیم ، یا تکلیف آنان تا سخن از تکلیف و اطاعت از خدا و پیامبر و حاکم شرع را به میان بکشیم ؟ بیان می کند که انسان ها اگرچه تکوینا آزاد آفریده شدند، ولی تشریعا مکلف اند و محدود و مقید.