چکیده:
هویت بدن به جهت اینکه بدن یکی از طرفین مسئلۀ نفس و بدن در حکمت صدرایی است، علی القاعده باید نقش مهمی در تبیین نحوۀ رابطۀ نفس و بدن داشته باشد و شاید یکی از دلایل تفاسیر متعدد از نحوۀ ارتباط نفس و بدن در حکمت متعالیه، عدم تمرکز بر مسئلۀ بدن در حکمت متعالیه باشد. با یک کار فلسفی از طریق تحلیل محتوای عبارات ملاصدرا می توان چندین عنوان و به دنبال آن سه تصویر از بدن ارائه کرد. بدن، بدن محسوس، بدن اصلی، بدن نوری و روح بخاری عناوینی هستند که ملاصدرا از آن ها برای اشاره به هویت یا هویات بدنی استفاده می کند، اما او در پسِ همۀ این عناوین، سه ماهیتِ متفاوت از بدن ترسیم می کند. یکی بدن محسوس که صرفاً جسم و ترکیبی از عناصر است؛ دیگری روح بخاری که به رغم لطافت وجودی، هنوز از موجودات عالم اجسام است و دیگری بدن اصلی یا نوری که از نوعی تجرد ضعیف برخوردار است و به همین جهت امکان ارتباط با هویات فیزیکی در آن فراهم شده است.
خلاصه ماشینی:
بدین صورت که پایین ترین مرتبۀ موجـود مجـرد اسـت کـه ملاصـدرا مـیگویـد: «لهـا حـظ مـن الملکوت والتجرد ولو قلیلا» (صدرالدین شیرازی ، ١٩٨١: ١۶/٨ـ١٧) و به همـین جهـت ، امکـان ارتبـاط میان امر مجرد و امر جسمانی به واسطۀ آن امکان پذیر است ؛ زیرا وجود ایـن مرتبـه ــکـه بـا عنـوان مرتبـۀ جسمانی نفس از آن یاد می شود، چنان که بعدا نیز توضیح داده خواهد شدــ باعـث مـی شـود بخـشی از نفس که دارای تجرد بسیار ضعیفی است هم افق با طبیعت بدن محسوس شود.
حال اگر موضوع حرکـت جوهری ، هیولا باشد با تبیین خاصی که ملاصـدرا ارائـه مـی کنـد (همـان : ٢٧۴/۴) و حرکـت جـوهری مخصوص اجسام و امور مادی باشد و امر مجرد امری باشد که تعلق به ماده و نیز اسـتعداد نداشـته باشـد (والمجرد لا تعلق له بمادة ولا له استعداد وجود (همان : ٣٨٩/٨)) این طبیعت که بخشی از نفس است و دارای تجرد است دیگر نباید حرکت جوهری داشته باشد، اما به جهت ارتباطی که بـا مـاده دارد مـادامی که در ارتباط با آن است و از احوالات بدن محسوس متأثر است استکمالات جـوهری نفـسانی در انـسان تحقق پیدا میکند .