چکیده:
افسانههای عامه بخشی از گنجینة ارزشمند فرهنگ هر ملت هستند. در آذربایجان ایران افسانهها با نام «عاشیق» پیوندی ناگسستنی دارند؛ زیرا عاشیق ها پردازندة تمامی داستانهای آذربایجان اعم از رزمی و بزمی و یا حماسی و عشقی بودهاند. یکی از این داستانها، داستان اصلی و کرم است که قهرمان داستان به ققنوس مانند شده است، سراسر داستان با نغمههای قهرمان جان میگیرد، اما سرانجامِ او، همانند ققنوس سوختن است و خاکستر شدن. این داستان با بنمایة کرامتِ «ولادت قهرمان داستان با سیب» آغاز میشود و با بنمایة شگفتانگیز لباس سحرآمیز پایان میپذیرد. متن داستان نیز از بنمایههای عاشقانه و کرامت مشحون است؛ ولی چون قهرمان داستان شخصیت منفعلی است و تنها ویژگی او رنجکشیدن، تحمل و صبرکردن است؛ از اینرو بنمایههای حماسی و عیاری در آن چندان نمودی ندارد. این مقاله به بررسی بنمایههای داستان اصلی و کرم میپردازد.
The folk legends are considered as a part of valuable treasure of each culture. In Azarbayjan، legends have irrefrangible connection with the name Aşig، since ، they are the heir of all epic ، martial، festive stories of Azerbayjan. In one of this stories entitled Asli and Karam the hero of the story is similar to Qognos. All the story get vivified by lyrics of the hero، but at the end he burns and changes to ashes. This story connects with the elements of extraordinariness. In this study، the motifs of extraordinariness as apple، dream، wine of love and etc. are studied. The text of story is totally full of love motifs. This story begins with the birth of story’s hero with an apple and ends in the motif of magic cloth. The hero of the story has a passive personality and just suffers، and tolerates. For this reason the story lacks the epic aspects. This article investigates the motifs of Asli and Karam story
خلاصه ماشینی:
"یکـیازایـن داسـتان هـا، داستان اصلی و کرم است که قهرمان داستان به ققنوس مانندشده است ،سراسرداستان بـا نغمه هایقهرمان جان میگیرد،اماسرانجام او،همانندققنـوس سـوختن اسـت وخاکسـتر شدن .
این تحقیق برمبنایداستان اصلی و کـرم بـه روایت غفارغفارزاده دیزچی(مش قافار)صورت گرفته اسـت کـه درمـواردینیـزبـا توجه به ادبیات تطبیقیبه بن مایه هایمشابه دردیگرآثاراشاره شده است .
بن مایه های کرامت درداستان اصلی و کرم ،قهرمان داستان «حق عاشیقی"(عارف )است .
درداستان اصلی و کرم نیز،کـرم در عالم خیال ازبادةعشق میخوردودرسیرداستان به عاشیق حق مبدل مـیشـود،البتـه این بار،باده نه ازدست یک فرشته یاخضـریـادرویـش ،بلکـه ازدسـت یـک دختـر میخورد(غفارزاده (الف )،١٣٩٣:٩).
رقابت عشقی وجودرقابت عشقیازبن مایه هایبیشترداستان هایعاشقانه است ؛چنان کـه درداسـتان «عاشیق غریب وشاه صنم "ازشـاه ولـد(غفـارزاده (ب )،١١١:١٣٩٣)،درداسـتان «عبـاس و گولگزپری"ازشاه عباس (قربانیاقـدم ،:٤٩:١٣٩١)ودرداستان «طاهروزهـره "ازمیـرزای مکتب (احمدزاده ،:٤١:١٣٩٢)به عنوان رقیب عشقینام میبرد.
درداستان اصلی و کرم چون قهرمان داستان کـاریجـزگریـه وشـکوه نداردازهرفرصتیبرایطرح شکایت خوداسـتفاده مـیکنـد،درنتیجـه حجـم بیشـتر داستان به همان شکوه هایعاشق مربوط میشود،لیکن معشوق فقط درآخرداستان است که زبان به شکوه میگشایدودردخودرامطرح میکند(غفارزاده (الف )،١٣٩٣:١٧١).
در این داستان خلاف بیشترداستان هایعامه -کـه گـره اصـلیماجراهـارامحبـوب تـرین قهرمان داستان میگشایدوداستان به خیرختم مـیشـود-قهرمانـان بـه وسـیلۀطلسـم میسوزندوخاکسترمیشوند؛زیراکشیش ازدواج اصلی و کرم رابرنمیتابد،حیلـه ای تازه میاندیشدولباس سرخ رنگیسفارش مـیدهـدودکمـه هـایطلسـم شـده بـرآن میبندد.
درداسـتان اصـلی و کرم که ازمعروف ترین داستان هایآذربایجان است ،بن مایه هـایکرامـت وعاشـقانه در هم تنیده شده است ؛زیرااین داستان ازیک سوبه ادبیات عاشیق هـامربـوط مـیشـودو کرم باخوردن بادةعشق به عاشق حق وعارف بدل میشودوازسویدیگربه ادبیـات غنایی(یامحبت دستانی)مرتبط است ."