چکیده:
برخي محققان در اينكه علامه طباطبائي اخلاق را مطلق بداند، روا داشته اند. هدف اين مقاله، اثبات اطلاق اخلاق بنا بر آثار علامه است. در اين راستا به توصيف مفاهيم اخلاقي الزامي و ارزشي و تحليل فلسفي آنها پرداخته ايم. در حيطه مفاهيم الزامي، نشان خواهيم داد كه الزامات اخلاقي در عين اعتباري بودن، مبتني بر واقعيات اند و ظرفيت تامين اطلاق و جاودانگي اخلاق را دارند. در قلمرو مفاهيم ارزشي، ضمن اشاره به دو تعريف علامه از حسن و قبح، مشخص كرده ايم كه يكي از آنها خارج از قلمرو حكمت عملي است و لذا بحث درباره آن براي اثبات يا رد اطلاق، بي فايده است. تعريف ديگر كه ملائمت و منافرت با غايت مقصوده است، مبين رابطه فلسفي ضرورت بالقياس و مستلزم اطلاق اخلاق مي باشد.
خلاصه ماشینی:
"با توجه به تقسیمات یادشده برای اعتباریات، در پاسخ به ایراد شهید مطهری میگوییم: اولا هرچند بعضی از اعتباریات بالمعنی الاخص که برخاسته از نیازهای موقتی انسان هستند، موقتیاند، اما بعضی از این اعتباریات، لازمة نوعیت نوع و برخاسته از نیازهای دائمی انسان هستند و لذا جاودان و بدون تغییرند؛ ثانیا اگر انسانها از سویی نیازهای دائمی و ثابت داشته باشند و از سوی دیگر یک هدف و غایت ثابت و واقعی در زندگی داشته باشند، قطعا یک سلسله اعتبارات دائمی و شماری احکام و قضایای کلی و ثابت برای رسیدن به هدف نهایی خواهند داشت.
پاسخ بر اساس مقالة ادراکات اعتباری (مقالة اعتباریات) این تعریف در مقاله ادراکات اعتباری در زمرة مباحث علمالنفس قرار میگیرد و نه در شمار حکمت عملی و فلسفة اخلاق؛ زیرا این تعریف در لابهلای مباحثی مطرح شده که ایشان درصدد است در ضمن آن مباحث، ساز و کار ذهن انسان برای دستیابی به خواستهای بعد طبیعی را بیان کند.
مرتبة دوم: ذهن در مرتبة بعد این مفاهیم را به افعال انسانی و معانی اعتباری سرایت میدهد و در صورت ملائمت آنها با غرض اجتماع که سعادت فردی و اجتماعی است، افعال و معانی اعتباری را به حسن متصف میکند و در غیر این صورت، وصف قبح را برای آنها به کار میبرد؛ مثلا عدل را که موجب سعادت بشر میشود، حسن میشمارد و ظلم را که موجب به مخاطره افتادن سعادت میشود، قبیح میشمارد: «ثم عمم ذلک الی الافعال والمعانی الاعتباریة والعناوین المقصودة فی ظرف الاجتماع من حیث ملائمتها لغرض الاجتماع و هو سعادة الحیاة الإنسانیه أو التمتع من الحیاة وعدم ملائمتها» (همان)؛ مرتبة سوم: مفاهیم حسن و قبح را برای حوادث خارجی و امور حقیقی که در رسیدن یا نرسیدن انسان به سعادت مؤثرند، به کار میبرد: ثم عمم معنی الحسن والقبح لسائر الحوادث الخارجیة التی تستقبل الانسان مدی حیاته علی حسب تأثیر مختلف العوامل و هی الحوادث الفردیه أو الاجتماعیه التی منها ما یوافق آمال الانسان و..."