چکیده:
نهاد مدرسه از طريق تثبيت و رونق بخشيدن به حيات آموزشي و مذهبي در شهر استانبول پس از فتح (857ق./1453م.)، در ارتقاي جايگاه شهر استانبول به كلان شهري اسلامي ـ عثماني نقش بي بديلي را ايفا كرد. اگرچه انتقال پايتخت عثماني به استانبول به وسيله محمد دوم (فاتح) صورت گرفت، اما تبديل آن به مركز آموزشي- مذهبي عثماني و كلان شهري اسلامي در دوره خود محمد فاتح، از طرق ديگر از جمله تاسيس جوامع و مدارس باشكوه ميسر گرديد. در سايه تاسيس و فعاليت تعداد قابل توجهي از مدارس و در راس آنها مدارسِ صحن (مدارس ثمانيه) و حضور استادان و طلبه هايي كه در اين مدارس تدريس و تحصيل مي كردند، حيات اسلام شريعتي و مدرسي در پايتخت و كلان شهر جديد عثماني شكل گرفت. به دنبال اين مهم، مدارس از دو منظرِ وجهه ظاهري شهر و تثبيت و رونق بخشيدن به حيات ديني و مذهبي در آن، در روند تبديل استانبول به كلان شهري اسلامي نقش بي بديل و مهمي را ايفا كردند.
خلاصه ماشینی:
"224 ٤ با وجود اینکه در پژوهش های تاریخی مربوط به عثمانی و در میان پژوهشگران این حوزه ، لقب «فاتح » رواج عام یافته است ، لازم به ذکر است که در اسناد و منابع عثمانی ، از وی اغلب با لقب «ابوالفتح سلطان محمدخان غازی » (به عنوان نمونه نک ، محمد ظلی بن درویش اولیاء چلبی (١٣١٤)، سیاحتنامه ، طابعی احمد جودت ، در سعادت ، اقـدام مطبعـه سـی ، ج١، ص٣١٤؛ حافظ حسین بن اسماعیل حسین آیوانسرایی (١٢٨١)، حدیقه الجوامع ، استانبول : مطبعـه عـامره، ص ١٠) یـا «ابوالفتوحـات و المغازی سلطان محمد غازی«سلطان محمد فاتح وقفیه سی » (١٩٣٨): Fatih Mehmet II vakfiyeleri, Ankara, Vakıflar ugrluduUmum Mu، ص ٢٥؛ طورسون بک ، همان ، ص ٨) یاد می شود.
از آنجاکه بنای مجموعه ای با این عظمت ، نیازمنـد زمـان زیادی بود و همین امر می توانست تبدیل شدن استانبول به مرکز اصلی علمی و فرهنگی عثمانی را با تأخیر مواجه سازد، هشت کنیسه از کنائس شهر بـه عنـوان محـل موقـت ایـن مـدارس هشتگانه در نظر گرفته شد و برای هر کدام نیز مدرسی از عالمان برجسته انتخاب گردید که علاءالدین طوسی (د.
از دنیا رفت ، تغییراتی را به خود دیـده بود، سلطان عثمانی در نهایت نظر آق شمس الدین از مریدان حاج بیرام ولی که نزد وی حاضر بود، بـه عنـوان نظـر درسـت پذیرفت و در کنار آن جامع ، مدرسه و خانقاهی را بنا کرد (عاشق پاشازاده ، همان ، ص ١٤٣؛ طورسـون بـک ، همـان ، ص ٦٦؛ قوامی ، همان ، ص ٥١؛ بدلیسی ، همان ، ورق ٦٨٩-٦٩٠؛ نشـری ، همـان ، ج ٢، ص ٧١٤؛ محمـودبـن عثمـان چلبـی لامعـی (١٢٧٠)، ترجمة نفحات الانس ، استانبول : مطبعه عامره، صص ٦٨٧-٦٨٨؛ ابـن کمـال ، همـان ، ج٧، ص٩٩؛ طاشـکپری زاده ، همان ، صص ١٤٠-١٤١)."