چکیده:
پژوهش حاضر متكفل بررسي معنا و مفهوم توحيد و ربط و نسبت آن با علم و عمل است. عرفان اسلامي به دو پرسش كليدي «توحيد چيست؟» و «موحد كيست؟» در دو حوزه عرفان نظري و عرفان عملي پاسخ مي دهد. در عرفان نظري، حاق معناي توحيد آشكار مي شود و در عرفان عملي به تبلور اين معنا در عينيت خارجي توجه مي شود. در اين پژوهش تلاش گرديده است تا به اين دو پرسش اساسي – كه درواقع پرسش از نسبت علم و عمل با يكديگر و اين هر دو با مفهوم توحيد است – ضمن تبيين مراتب تشكيكي توحيد و موضع و جايگاه علم و عمل در هريك از اين مراتب، پاسخ داده شود.
خلاصه ماشینی:
"خواجه انصاری درجات تجرید را عبارت از «تجرید عین کشف از کسب علم الیقین »، «تجرید عین جمع از درک علم » و «تجرید رهایی از شهود تجرید» برمیشمارد و عبدالرزاق کاشانی در شرح درجۀ سوم تجرید اظهار میدارد که اگر صاحب این درجه تجریدش را شهود کند حاکی از آن است که رسم او باقی و هنوز مجرد نشده است ، پس باید تجرید و مجرد را نبیند؛ چون براثر فنای محض در عین جمع مستهلک شده و خود حق ، شاهد و مشهود است (کاشانی، ١٣٨٥: ٧٩٨-٧٩٧).
بنابراین در «فناء فی الله » یا «علم فنا» (و به تعبیر دیگر «مکاشفه »)، حجاب بین فرد مکاشف و واقع صریح به طورکلی برطرف نمیشود و به تعبیر دیگر مکاشف یا فانی فیالله برای خود تعین و انانیتی قائل است و لذا عباراتی از قبیل «أنا الحق » در این مقام از شخص صادر میگردد، ولی مقام «بقاء بالله » یا «نفس فنا» (و به تعبیر دیگر «مشاهده ») مقام سقوط تمام حجاب هاست و درنتیجه هیچ گونه انانیت ، دوئیت و غیریتی در آن جا وجود ندارد و به قول حافظ : میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست تو خود حجاب خودی حافظ ازمیان برخیز (حافظ ، ١٣٦٥: ١٦٧) ازاین رو اتصال و انفصال – که در توحید خاصه مطرح میشود – به هر نحوی که تصور شود، با توحید وجودی یا توحید خاص الخاص منافات دارد؛ چون غیر از وجود صرف محض ، حقیقتی تحقق ندارد که به اتصال و انفصال متصف شود."