چکیده:
با توجه به اهمیت معاملاتی که با موضوع «حق» در فقه امامیه انجام شود، سزاوار است که
این مفهوم، به صورت کلی تحلیل و واکاوی شود. مطالعه این مفهوم در نظام حقوقی شیعه و
مقایسه آن با سایر نظام های حقوقی باعث خواهد شد، ضمن تقویت انگیزه فهم ظرائف موجود
در متون فقهی، مقدمات لازم برای برقراری تعامل نظام های حقوقی با یکدیگر در این موضوع
فراهم آید. توجه به معادل مفاهیم کلیدی این بحث، مانند حق، قدرت، اختیار، استحقاق، دارایی،
اسقا طکردن، واگذا رکردن، سزاوا ربودن، اولوی تداشتن و مباحثی که درباره آ نها در مدخل
(حق ها) از دایره المعارف فلسفی استنفورد از آن سخن رفته است، می تواند زمینه را «rights» برای انجام یک پژوهش مقایسه ای و مقارن های میان متون فقهی و حقوقی فراهم آورد.
دایره المعارف استنفورد، که مجموعه ای کم نظیر برای دستیابی به یک شناخت کلی و جامع
از یک موضوع فلسفی است، می تواند آخرین دیدگاه های مطرح درباره یک مسأله و زوایای
(حق ها) از این دایره المعارف فلسفی، «rights» اصلی آن را برای خواننده آشکار نماید. مدخل
این قابلیت را داراست که مفاهیم و اصطلاحات مشابه حق، بویژه عناصر چهارگانه امتیاز،
مطالبه، قدرت و مصونیت در نظام هوفیلدی، را تشریح و تبیین نماید.
شایان ذکر است که بر اساس این مقدار بررسی صورت گرفته، نخستین بار است که این
مدخل به فارسی ترجمه می شود.
خلاصه ماشینی:
"Molecular Rights "atomic" incidents your property alteration transfer البته همه این قضیهها محدودیت دارند: شما در آسیب زدن به دیگران به کمک رایانه خود هیچ امتیازی ندارید یا اینکه نمیتوانید از رایانهتان برای هک کردن دستگاه فرد دیگری استفاده کنید و مصونیت شما به طور کلی مانع از اجرای قدرت دولت برای مصادره نمیشود (مثلا اگر رایانه شما در یک پرونده جنایی، مدرک باشد).
او ادعا میکند که دیگری وظیفه دارد تا در این کار دخالت نکند»؛ (راز، 1994، 275) Will Theory Interest Theory Definitional Stipulation valid claim all rights are claims the conjunction of a [privilege] and a claim-right «اندیشیدن درباره حقها بدون توجه به توانایی اعمال 1 (آن) دشوار است»؛ (هارت، 1982، 185) «حق، قدرتی است که مخلوق باید آن را در اختیار داشته باشد»؛ (پلامناتز، 1938، 82) «همه حقها در اصل، حقهایی مالکیتی هستند»؛ (اشتاینر، 1994، 93) «حقها (به خودی خود) مالکیت هستند؛ یعنی چیزهایی که ما مالکشان هستیم».
برای نمونه، به ادعای مشهور جان استوارت میل 2 درباره فایدهگرایی توجه کنید: «وقتی هر چیزی را حق یک فرد مینامیم، منظورمان این است که او از جامعه مطالبه بحقی دارد تا حق وی را در داشتن آن چیز به رسمیت بشناسد؛ حال چه به صورت قدرت قانون یا بر اساس آموزش و عقیده ...
اگر این شرارتها به اندازه کافی بد باشند که نتایج آن، صلاحیت حقهای فردی را توجیه کند، دیگر نظریهپرداز منزلتگرا نیازی ندارد درباره روشی توضیح دهد که یک نظریه چه گونه میتواند به طور کامل، اهمیت نتایجی را در پایان کار تأیید کند."