چکیده:
نویسندگان این مقاله دو نمایش نامده ملودی شهر بارانیا ثدر اکبر رادی و احمق اثر ادوارد باند را بدر مبندای نقدد جامعه شناختی و در نظرگرفتن اوضاع اقتصادی و بافت تاریخی-اجتماعی قرن بیستم ایران و قرن نوزدهم انگلستان مورد بررسی قرار داده اند تا نشان دهند که این دو نمایش نامه نویس طرز تفکر مشابهی دارند و وضایت اقتصادی افراد را عامل مهم و تعیین کننده در شکل گیری ویژگی های انسانی و رفتاری ایشان می دانند. با وجود تفاوت های فرهنگی که زاده زندگی در دو بافت اجتماعی متفاوت اسدت، رادی و باندد افکار ونگرش های مشترک دارند و با به تصویردرآوردن موقایت شخصیت های نمایشی نشان می دهند که جایگاه اجتماعی افراد تا چه حد بر نحوه زندگی، طرز تفکر و روابط ایشان با دیگران تاثیر می گذارد.
خلاصه ماشینی:
(نویسنده مسئول)تاریخ دریافت: 17/4/1391 تاریخ پذیرش: 19/10/1391"/> چکیده نویسندگان این مقاله دو نمایشنامه ملودی شهر بارانی اثر اکبر رادی و احمق اثر ادوارد باند را بر مبنای نقد جامعهشناختی و در نظرگرفتن اوضاع اقتصادی و بافت تاریخی-اجتماعی قرن بیستم ایران و قرن نوزدهم انگلستان مورد بررسی قرار دادهاند تا نشان دهند که این دو نمایشنامهنویس طرز تفکر مشابهی دارند و وضعیت اقتصادی افراد را عامل مهم و تعیین کننده در شکل گیری ویژگیهای انسانی و رفتاری ایشان میدانند.
مقدمه در این مقاله دیدگاههای دو نمایشنامهنویس معاصر ایرانی و انگلیسی، اکبر رادی و ادوارد باند در مورد تاثیر عوامل اقتصادی و وضعیت اجتماعی بر شکلگیری افکار و رفتار افراد و چگونگی به تصویرکشیدن آن دیدگاهها در دو نمایشنامه ملودی شهر بارانی و احمق از منظر نقد جامعه شناختی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
از آنجا که به نظر مارکس و انگلس، بنیان هر جامعه نظام اقتصادی آن است، طبقه حاکم طبقهای است که ابزار تولید و امور اقتصادی را تحت اختیار خود دارد و در نتیجه سیاست کلی جامعه را تعیین میکند و «منافع خود را به عنوان منافع کلی اجتماع بر مردم تحمیل میکند» و این کار را به وسیله ایدئولوژی انجام میدهد.
اما با وجود آنکه تلاش برای تربیت فرزندان طبق ارزشهای خانوادگی و نهادینهسازی ایدئولوژی حاکم در آنها در خانواده آهنگ از اهمیت بیشتری برخوردار بوده است، مخاطب نمایشنامه ملودی شهر بارانی تا حدی شاهد شکست این تلاش در مورد مهیار و ماری است که به ضدیت با مادر و برادرشان برمیخیزند.