چکیده:
مساله اسماء و صفات الهي در رابطه انسان با خدا در جنبه هاي چون عقايد و راز و نياز با معبود هستي اهميت شاياني دارد. بعد معنا شناسي اين مساله هم اكنون در فلسفه دين بسيار مورد توجه قرار گرفته است. اين جنبه از اسماء و صفات به اين پرسش پاسخ مي دهد كه چگونه مي توان درباره صفات خداوند سخن گفت و اين صفات چه نسبتي با صفات انسان دارند؟ قرآن كريم واحاديث اهل بيت(ع)مضامين بلندپايه و ره گشايي در حل چالش هاي فر اروي اين بحث دارند. نوشتار پيش رو به روش تحليل گزاره اي رهيافت قرآن و حضرت علي(ع) را درباره مساله اسماء و صفات الهي مي كاود. در نگاه قرآن و احاديثِ حضرت علي (ع) اين بحث معطوف به دو حد نفي تعطيل و نفي تشبيه است؛ در بعد نفي تعطيل به وسيله خلقت به وجود آفريدگار رهنمون مي شويم و پروردگار به روش قلبي–فطري خويش را به انسان معرفي و از طريق افعال و سلب كاستي ها خود را توصيف مي كند. در بعد نفي تشبيه به دليل تباين آفريدگار و آفريدگان و به تصور در نيامدن پروردگار هرگونه توصيف از طرف آفريدگان پذيرفته نيست چرا كه لوازم باطلي از قبيل احاطه بر خداوند، جزءداشتن، به شمارش آوردن، محدود كردن، شباهت و به تصور درآمدن حق تعالي را به دنبال خواهد داشت.
خلاصه ماشینی:
امام رضا(ع ) می فرماید:«فلیس یحتاج ان یسمی نفسه ، ولکنه اختار لنفسه اسماء لغیره یدعوه بها، لانه لم یدع باسمه لم یعرف »(کلینی ، ١٣٦٣، ج ١: ١١٢)خداوند نیـازی بـه نـام گـذاری خود ندارد اما اسم هایی را به سبب دیگران برای خویش انتخاب کرده تا او را با این اسم ها بخوانند؛ زیرا اگر خدا را با اسمش نخوانند؛ معرفت خدا برای آنان حاصل نمی شـود.
البته نباید این حقیقت را از نظر دور داشت که در احادیث از یـک سـو عقـل بشر از معرفت نسبت به ذات و اسماء و صفات حق ناتوان است ؛ همان طور که امیر مومنان علی (ع ) می فرمایند:«تولهت لقلوب یه تجری فی کیفیه صفاته و غمضت مداخل العقـول فی حیث لا بلغه الصفات ت لول علم ذ ته ، ردعها و هـی تجـوب مهـاوی سـدف لغیـوب متخلصه یه سبحانه »(نهـج البلاغـه ، خطبـه ٩١) دل هـا در شـناخت چگـونگی صـفات او سرگشته شوند و خرد های باریک اندیش را که به صفات او نیز پی نبرده ، چون بخواهند به ذات او برسند، بازشان می دارد؛ زیرا اگرچه مخلصانه رو به سوی خدای سبحان دارند، امـا قصد پیمودن هلاکت گاه های تاریک نهان را دارند؛ سید الساجدین (ع ) نیز می فرمایند:«أنت الذی قصرت الأوهـام عـن ذاتیتـک ، و عجـزت الأفهام عن کیفیتک ، و لم تدرک الأبصار موضع أینیتک ».
ولی از سوی دیگر عقل انسان از مقدار معرفت ضروری محروم نیست : همان گونه که حضـرت امیرالمومنین (ع ) می فرمایید: «لم یطلع العقول علی تحدید صفته و لم یحجبها عـن واجـب معرفته » (نهج البلاغه ، خطبه ٤٩)عقول را بر کنه صفات خویش آگاه نساخته اما آن هـا را از معرفت و شناسائی [ضروری ]خود باز نداشته است .