چکیده:
نخستین آشنایی ذهن با نامحدود در قالب مقوله کمّ است. ذهن با سلب محدودیت از برخی انواع کم، کمهای نامحدودی را فرض میکند. مشاء منکر تحقق خارجی نامحدود کمّی است؛ زیرا بر اساس دلایلی ابعاد نامتناهی را محال میدانند. اما اهل فن دلایل ایشان را ناتمام میداند. افزون بر اینکه تناهی ابعاد، لوازم باطلی دارد که دلیلِ بطلان این مدعاست. وجودهای پیرامون ما محدودند؛ یعنی گستره وجودی آنها با حدودی پایان میپذیرد. سلب این محدودیت، تصوری اجمالی از وجود نامحدود به دست میدهد. کرهای با قطر بینهایت همه حجم موجود را تصاحب نموده و بهره کرههای دیگر تنها حدود و تعینهایی در متن کره بینهایت است. چنانکه وجود نامحدود کل وجود را داراست و اشیاء دیگر تعینات و برشهایی در متن اویند. این مثال برای فهم نامحدود وجودی از نامحدود کمی بهره میجوید و نقاط قوت و ضعفی دارد که بیتوجهی بدانها موجب کجفهمی و بروز شبهات است.
تصور نامحدود وجودی بدون نامحدود کمی نیز ممکن است. ذهن نامحدود تصورات نامحدودی دارد که مخلوقات این ذهناند. در این مثال نامحدودی به معنای فردانیت و یگانگی در وجود است. بر اساس این دو مثال، وحدت شخصی بهترین تفسیر برای وجود نامحدود است و تفاسیر دیگر نقائصی دارد.
خلاصه ماشینی:
بر اساس این دو مثال، وحدت شخصی بهترین تفسیر برای وجود نامحدود است و تفاسیر دیگر نقائصی دارد.
آنچه در این فرایند تولید میشود تصوری اجمالی از نامحدود است؛ زیرا ذهن خودِ نامحدود را مستقلاً تصور ننموده، بلکه در فرایندی ذهنی، مفهومی مشیر بدان ساخته است که حقیقت آن را حکایت نمیکند.
پاسخ: عدم مضاف در جایی است که دو وجود با هم سنجیده و حکم به سلب یکی از دیگری شود؛ برای نمونه اگر گوی شیشهای در آب باشد و ما از مرکز گوی به بیرون حرکت کنیم به جایی میرسیم که شیشه پایان یافته و آب آغاز میشود.
بر این اساس تصور ابتدایی و عرفی از وجود نامحدود، وجودی عریض و طویل است که همه مکانها (و زمانها) را پُر نموده است؛ چنانکه آب همه فضای درون لیوان را پر میکند.
نقد: 1) هنگامی که میگوییم: وجود نامحدود همه جا را پر کرده است، اگر مراد از «جا» مکان باشد، به تناقض میانجامد؛ زیرا مکان ویژه موجودات مادی است.
تفسیر به تداخل وجودی این تفسیر معتقد است وجود نامحدود تحقق عینی دارد.
اما وجودهای محدود را نیز متحقق میداند؛ به گونهای که وجود نامحدود داخل در ایشان است.
کره (و وجود) نامحدود از جهت متن همان اشیاء دیگر است.
بر اساس این دو مثال: وحدت شخصی وجود بهترین تفسیر برای نامحدود وجودی است و تفاسیر دیگر نقدها و کاستیهایی دارد.