چکیده:
رمان عربي با تحولات نوظهور در جهان عرب، در كنار پيشرفت هاي جهاني در حوزه ادبيات مدرن، هويتي خودبسنده تر و كاركردي تر نسبت به گذشته يافته است و تلاش نويسندگان بزرگ در اقصي نقاط جهان عرب توانسته است در كنار جريان سازي در حوزه انديشه و زبان، تاثيرات مستقيمي بر جريانات سياسي و اجتماعي اين كشورها نيز داشته باشد. كشورهاي شمال آفريقا، به ويژه الجزاير، به دليل استعمار طولاني مدت فرانسه (130 سال)، فاصله زيادي با زبان عربي به عنوان شاخص و محور اصلي فرهنگ عربي پيدا كرده اند و اكنون پس از گذشت بيش از نيم قرن از پيروزي جنبش آزاديبخش الجزاير، نويسندگان متعهد آن همچنان تلاش مي كنند تا ميراث فرهنگ عربي را مطابق با ذائقه و انديشه امروز شهروند فرهيخته ي آن احيا كنند. نوشتار حاضر با بررسي رابطه زبان و جنسيت در بافت متن و به روش توصيفي تحليلي، رمان ذاكره الجسد نوشته احلام مستغانمي، از جمله چهره هاي جهاني ادبيات داستاني الجزاير را بررسي كرده و به اين نتيجه رسيده است كه نويسنده با ايجاد تقابل ميان مفاهيمي نظير زبان زنانه و مردانه، دغدغه هاي شخصي و اجتماعي، زندگي در وطن و تبعيد و نقش شخصيت ها پيش و پس از انقلاب، با استفاده ي هدفمندانه از زبان و به گونه اي ساختارشكنانه در بعد جنسيت، چهره اي جديد از زن عربي و تعاملش با زبان مسلط مردانه ترسيم كرده است.
خلاصه ماشینی:
"«زن از نظـر نحویـان و مجموعة کسانی که دست اندرکار قواعد زبان عربی هستند، ذاتا (ونه اکتسابی ) ضـعیف اسـت و این ضعف همواره تا ابد با او همراه است و صفت أنوثه (زنانگی ) از همین ضـعف گرفتـه شده و اصولا واژه «أنیث » به معنای ضـعیف ، آسـان ، منبسـط و نـا براسـت » (سـعید بنگـراد، ۲۰۱۳: ص ۱۹۷) نگاهی به ادبیات کلاسیک نیز ایـن نظـر را تقویـت مـی کنـد کـه همـواره مـرد در مقـام آفریننده ، نویسنده یا مؤلف متن ، جایگاه خود را تثبیت کرده و حضوری هم اگر از زن باشـد، در قالب همان روایتگری شهرزادگونه است که به نوعی در واکنش به سیطرة قـدرت مردانـه به قربانگاه شهریاری رفته تابا جادوی زبان ، قدرت اندیشیدن راازاو بربایدوهـم جنسـانش ۸ را از چنگال کین آلود پادشاه رهایی بخشد.
نکتة دیگر این است که نویسنده در ایـن رمـان از دو زاویة دید عمده استفاده کرده است که به طور موازی در طی کنش هـا و واکـنش هـای راوی و شخصیت مقابل ، عمـدتا بـه روایـت دوم شـخص (مخاطـب ) و در لابـلای آن بـه صـورت راوی اول شـخص (گوینـده ) و البتـه در هـر دو بـه صـورت تـک گـویی درونـی (Monologe) به صورت چرخشی از خود به دیگری مخاطب و از دیگری مخاطب به درون متلاطم خویش ، با محدودیت هایی که در چنین زاویه های دیدی وجود دارد، زبـانی شـیوا و مأنوس برای مخاطب به رمان داده است ."