چکیده:
مطالعۀ حاضر با استفاده از رویکردهای نوسازی جدید و پساتوسعه و با تأکید بر نظریات وانگ، دیویس و رهنما، به مطالعۀ نقش شیوخ و معتمدان محلی به عنوان ظرفیت اصلی جامعۀ محلی عرب خوزستان، در کاهش تضادها و در نتیجه، توسعۀ منطقهای میپردازد. روش مقالۀ حاضر کیفی است. از روشهای قومنگاری برای گردآوری دادههای میدانی و روش تحلیل موضوعی برای تحلیل دادهها استفاده شده است. جامعۀ آماری این مطالعه، جوامع انسانی محدودۀ واحدهای عمرانی 2، 3 و 5 دشت ارایض است. بدین منظور با در نظر گرفتن عنصر بومی بودن و پایگاه اجتماعی، نمونۀ پژوهش بر اساس تلفیقی از دو روش نمونهگیری با بالاترین قدرت (بررسی مواردی که پدیده در آنها بروز بسیار قوی دارد) و موارد شناختهشده (بررسی افراد صاحبنظر) انتخاب شد. فرایند نمونهگیری تا اشباع دادهها ادامه یافت که بر این اساس 13 مصاحبه و 9 بحث گروهی از این واحدهای مشارکتی به عمل آمد. یافتههای پژوهش که مقولات حاصل از کدبندی سطوح باز و محوریاند، عبارتند از: حل و فصل کشمکشهای درون طایفهای، کنترل مبادی درست آداب و رسوم اجتماعی، استقبال از کارگزاران توسعه، نمایندگی اعضای طایفه در تعامل با نهادهای بیرونی، شناسایی علل تضادها و مناقشات و تیپولوژی آنها در پروژه. مقولۀ نهایی مورد بررسی "کاهش تضادهای اجتماعی در راستای پیشبرد پروژه" است. بر اساس مطالعۀ حاضر شیوههای حل مناقشه در محدودۀ مورد مطالعه هنوز قضایی نشده و حضور میانجیهای اجتماعی سنتی (شیوخ و معتمدان محلی) در مناقشات روستایی از مشخصههای بارز فرهنگی منطقه است. در این زمینه هنوز هم میتوان گفت در میان جوامع عرب خوزستان، مناقشه و شیوههای حل آن در جامعۀ روستایی و شهری یکی از موضوعاتی است که به زعم برگر "جهانزیست" منحصر به فرد خود را دارد که هنوز قلمروزدایی اتفاق نیافتاده است و در حوزۀ علوم اجتماعی، فضای مفهومی دوگانگی شهر- روستا قابل دفاع است.