چکیده:
امروزه شاهد تفاسیر فراوان و متعددّ قرآن کریم هستیم که هر یک حاکی از روش، مبانی، قواعد و پیشفرض های مفسر آن است. از این میان، شیخ محمدجواد بلاغی، متکلم و مفسر شیعی، صاحب تفسیر آلاء الرحمن و عایشه بنت الشاطی، محقق و مفسر اهل تسنن، صاحب التفسیر البیانی از مفسران معاصری هستند که بر اساس روش و قواعد ویژه ای به تفسیر بخشی از قرآن کریم پرداخته اند. در این نوشتار با روشی تحلیلی و توصیفی، مقایسه ای تطبیقی میان روش و برخی قواعد تفسیری این دو مفسر در تفاسیر نامبرده انجام گرفته است. از مهمترین دست آوردهای این پژوهش میتوان به این نکته اشاره کرد که این دو اندیشمند در پایبندی به روش تفسیری قرآن به قرآن، اشتراک نظر دارند؛ لیکن در استفاده از روایات، تبیین مفردات قرآنی، استفاده از جریانهای تاریخی و نوع رویکرد به تفسیر علمی تفاوتهایی در روش تفسیری آنها مشاهده می شود. همچنین با وجود تفاوتهایی در قواعد تفسیری قرائت، توجه به ترتیب نزول سور و تفسیر موضوعی، در اصالت و معیار قرآن در علوم ادبی، اعتبار عموم لفظ و بهره گیری از سیاق آیات، به هم نزدیک و یا اشتراک نظر دارند.
Nowadays، we observe many and different commentaries of the Holy Quran، each indicating its author's method، principles، rules and presumptions. Among them، Sheikh Muhammad Jawad Balaghi، Shia theologian- commentator and the author of Ala' Al-Rahman (Blessings of the All-Merciful) Commentary and Ayesha Bint Al-Shati، Sunny researcher- commentator and the author of Al-Tafsir Al-Bayani (Demonstrative Commentary) are contemporary commentators who have interpreted some chapters of the Holy Quran according to particular method and rules. Using an analytical-descriptive method، the present paper compares some of their rules and method of interpretation. One of the most important research findings indicates their common commitment to the interpretation of the Holy Quran by itself. There are، however، some differences in their method of interpretation in terms of using traditions، explaining Quranic words and expressions، using historical trends and their approach to scientific commentary. Despite their differences in the interpretive rules of recitation، attention to the order of descent of chapters and thematic interpretation، they have common or similar views about the authenticity and criterion of the Quran in literary sciences، the validity of generality of word and using the context of Quranic verses.
خلاصه ماشینی:
وي در مقدمه تفسير خود، اصول و قواعد منهج تفسيري خود را که از امين خولي گرفته ، به طور خلاصه در چهار مورد ذکر مي کند کـه عبارتند از: ١- ضرورت تفسير قرآن به صورت موضـوعي بـا استقصـاي همـه آيـات مربـوط بـه موضوع ؛ ٢- تنظيم آيات و سور به ترتيب نزول ، جهت شناخت فضاهاي مکاني و زماني آيـات ، همچنين بهره گيري از روايات اسباب نزول ، بدون محـدود کـردن دلالـت آيـه بـه مـورد سـبب نزول ؛ ٣- تبيين دلالت و معناي الفاظ قرآن در محدوده فهم مردم عصر نزول ؛ و ۴- محور قـرار دادن سياق در فهم نصوص قرآن (عايشه ، ١٩۶٢: ١١/١-١٠).
٢. استفاده از روايات معتبر در تفسير مرحوم بلاغي يکي از مآخذ تفسيري را روايـات نبـي اکـرم (ص ) و اهـل بيـت عصـمت (عليهم السلام ) معرفي کرده و معتقد است که پيامبر (ص ) در رواياتي از جمله حديث ثقلـين - که از ديدگاه فريقين متواتر است - اهل بيت عصمت را به عنوان مفسران پس از خود بـه امـتش ١۶۵ دوفصل نامة دانشگاه قم : سال دوم شماره اول ـ بهار و تابستان ١٣٩٥، شماره پياپي ٣ شناساند (بلاغـي ، ١۴٢٠: ١/ ۴٣).