چکیده:
کمالگرایی به عنوان یک ویژگی شخصیتیپایدار جنبههایمختلف زندگی انسان را بهطور پیچیدهای تحت تأثیر قرار میدهد. مطالعات مختلف نشان میدهد افراد کمالگرا برای کاهش اضطراب خود دچاراهمالکاریمیشوند.هدف از مطالعه حاضر بررسی نقش واسطهای اجتناب شناختی و اضطراب به عنوان مؤلفههای شناختی در رابطه بین کمالگرایی و اهمالکاری است. بدین منظور نمونهای شامل 278 دانشجو (160 نفر زنو 118 نفرمرد ) با میانگین سنی 4/25 و انحراف معیار 50/5 در مقطع کارشناسی،کارشناسی ارشد و دکتری از پنج دانشگاه دولتی به روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب شد.برای جمعآوریدادههادانشجویان به مقیاس کمالگرایی فراست، مقیاس اهمالکاری سولومون و راثبلوم، مقیاسافسردگی، اضطراب، استرس و مقیاس اجتناب شناختی پاسخ دادند. به منظور تحلیلدادهها ازمدلیابیمعادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد روابط علّی معنیدار و مثبت بین کمالگرایی، اضطراب و اهمالکاری وجود دارد و نقش میانجیاجتناب شناختی بهطور غیرمستقیم از طریق اضطراب در رابطه بین کمالگرایی و اهمالکاری تأیید شد. بنابراین اجتنابشناختی زمانی که باعث افزایش اضطراب در افراد کمالگرا میشود، اهمالکاری و تعللورزی بیشتری را به دنبال دارد.
خلاصه ماشینی:
درحاليکه کمال گرايي منفي به واسطه تلاش براي رفع محرکهاي آزاردهنده مانند ترس از شکست ، انتقاد، مورد تمسخر واقع شدن ، تحقير و شرمندگي برانگيخته ميشوند (فودا، برنز و گومز٩، ٢٠٠٥) و نهايتاً 1- Frost & Marten 2- Hamachek 3- Shahar, Blatt, Zuroff, & Pilkonis 4- Hewitt & Flett 5- Stoeber 6- Terry-Short, Owens, Slade, & Dewey 7- Stumpf & Parker 8 -Burnam, Komarraju, Hamel, & Nadler 9- Fedewa, Burns, & Gomez منجر به تلاش براي اجتناب از شکست و تنظيم استاندارهاي غيرواقع بينانه ميشود که تجربه احساسات منفي مانند اضطراب ، افسردگي و رفتارهاي اجتنابي را به دنبال دارد (برنز، ديتمن ، نوين و ميتچلسون ٢٠٠٠،١؛ مارتين ، اسميت ، ساکلوفسکي و يان ٢، ٢٠١٥).
در همين 1- Burns, Dittmann, Nguyen, & Mitchelson 2 - Smith, Saklofske, & Yan 3- Van Yperen 4- Weiner & Carton 5- Dunkley & Blankstein 6- Flett, Hewitt & Eng 7 - James, Verplanken, & Rimes 8- Yiend, Savulich, Coughtrey, & Shafran 9- Sherry, Stoeber, & Ramasubbu 10- Coles, Frost, Heimberg, & Rheaume راستا برنز و فودآ (٢٠٠٥) بيان ميکنند، کمال گرايي منفي با تفکر همه و هيچ رابطه معنيداري دارد و تمايل زيادي جهت ادراک جهان به شکل سياه و سفيد وجود دارد و لذا تمايل براي داشتن هر چيز به شکل عالي، کاملاً مشخص و تحت کنترل آنها باعث ميشود تا زماني که اين حس از کمال برآورده نشود آنان با احساس اضطراب درگير باشند (کولز و همکاران ، ٢٠٠٣؛ چنگ ١ و همکاران ، ٢٠١٥).