چکیده:
واقعگرایان، با تکیه بر برهان «معجزه ممنوع» خود، میگویند که بهترین تبیین برای موفقیت فوقالعاده تئوریهای علمی این است که آنها (تقریبا) صادق هستند؛ اما لری لاودن، با انتشار مقالهای در سال 1981، یک استدلال تاریخی مهم و تاثیرگذار (مشهور به استقراء بدبینانه) را ترتیب داد که با این مدعای واقعگرایان کاملا مخالفت داشت. طبق نظر لاودن، تاریخ علم، تئوریهای علمی فراوانی را به ما عرضه میدارد که علیرغم موفقیتشان امروزه معلوم شده است که صادق نبودهاند. بنابراین برخلاف ادعای واقعگرایان، موفقیت را نمیتوان نشانه صدق تئوریها دانست. در این مقاله ابتدا استدلال لاودن را گامبهگام و با جزئیات و تفصیل لازم معرفی میکنیم و سپس به بازسازی و صورتبندی دقیق آن در قالب یک استدلال منطقی میپردازیم. درنهایت پاسخی، از منظر خویش، برای این استدلال ارائه میکنیم.
خلاصه ماشینی:
"لاودن جملۀ اخیر خود را چنین ادامه میدهد که «اما آیا امروزه کسی حاضر است بگوید که مدعیات نظری سازنده و اصلی آنها ــ آنگونه که به قارههای ثابت و فاقد حرکات جانبی ملتزم بودند ــ تقریبا صادق است؟» لاودن در گام آخری که برای تقویت و تتمیم استدلال خویش برمیداردعبارت مهم دیگری را نیز، علاوه بر مطالب یادشده، میآورد که گویی آن را در پاسخ کسی ذکر میکند که درصدد طرح این اشکال است که فهرست وی بههیچوجه معرف و بیانگر این نیست که اغلب تئوریهای علمی تاریخ (گذشتۀ) علم از خصائص موردنظر وی برخوردار بودهاند؛ بلکه این فهرست صرفا معرف معدودی از موارد برگزیده است که وی در حال غلو و بزرگنمایی پیرامون آنهاست: من بهجرئت میگویم که در ازای هر تئوری بسیار موفق در گذشتۀ علم که ما اکنون بهعنوان یک تئوری حقیقتا ارجاعدهنده میپذیریم، میتوان نیم دوجین نظریه یافت که زمانی موفق بودند، ولی اکنون ما آنها را نظریههای اساسا غیرارجاعدهنده در نظر میگیریم.
بحث اساسیای که در این مورد قابل طرح است این است که واقعگرا باید از چه نوع رابطهای میان «موفقیت» و «صدق» دفاع نماید: موفقیت به چه معنایی و در چه سطحی میتواند با صدق رابطۀ حقیقی و معنادارداشته باشد؟ آیا هر نوع موفقیتی را بایدمتصل به صدق دانست؟ آیا باید قائل بود که هیچ نوع موفقیتی هیچ ارتباط معناداری با صدق ندارد؟ آیا تمام موفقیتها مصداق نوع واحدی هستند و در ارتباط با موضوع صدق هیچ تفاوت ذاتی ومؤثر با یکدیگر ندارند؟ در پاسخ به این قبیل سؤالات به نظر میآید که درواقع (حداقل در یک معنای جدی و مهم) چنین نباشد که میان موفقیت، در هر سطحی و در یک معنای عام و بدون هرگونه قید و شرط، و صدق یک رابطۀ قوی استثناءناپذیر از نوع تساوی برقرار باشد؛ بهنحویکه بی هیچ مشکلی بتوان گفت که هر تئوری موفق صادق است و هر تئوری صادق موفق است؛ زیرا تردیدی در این نیست که سخنان کاذب نیز میتوانند برخی نتایج و پیشبینیهای (اتفاقا) صادق داشته باشند و لذا موفق به حساب آیند 1 ."