چکیده:
مقالة حاضر، به تبیین جامعهشناختی متغیر ترس از جرم در استان همدان میپردازد. در سطح منطقهای (میانه)، واحد تحلیل شهرستانهای استان است که با تأکید بر متغیر سطح توسعهیافتگی، به تبیین میزان ترس از جرم در این شهرستانها پرداخته است. در سطح خرد، متغیرهای مستقل عبارتاند از: بیسازمانی اجتماعی، سرمایة اجتماعی و کنترل اجتماعی. جامعة آماری نیز شامل تمامی سرپرستان خانوار ساکن در این شهرهاست که از بین آنها 800 خانوار به شیوة نمونهگیری سهمیهای بهعنوان نمونه انتخاب شدند. روش مورد استفاده، پیمایش و ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه است. در برقراری ارتباط منطقی میان توسعه و ترس از جرم، از نظریة اسملسر استفاده شده است. در بررسی آشفتگی اجتماعی نیز شاخصهایی مانند بیسازمانی اجتماعی، نبود کنترل اجتماعی و نبود سرمایة اجتماعی بهکار گرفته شد. مطابق نتایج، بین سطح توسعهیافتگی شهرستانهای استان همدان و میزان ترس از جرم در این شهرستانها رابطة معنادار وجود دارد. در سطح خرد نیز بین ترس از جرم و متغیرهای کنترل اجتماعی، بیسازمانی اجتماعی و سرمایۀ اجتماعی ارتباط معنادار مشاهده میشود.
This article aims to sociological explain of fear of crime in the province of Hamedan. At the regional level the cities are the unit of analysis and we have tried to explain the fear of crime in these cities with emphasis on the level of development. Independent variables included in the micro-level social disorganization, social capital and social control. The population consists of all heads of households living in these cities and of those, 800 households is selected as the sample by quota sampling method. The method used was survey and all data gathered by questionnaire. To establish a logical connection between development and the fear of crime Smelser's theory is used. According to this theory development processes in the Third World societies leads to a kind of anomie or social turmoil. In examining this mess of indicators such as social disorganization, lack of social control and lack of social capital is used. The results show that there is a significant relations between level of development of municipalities of the province and the fear of crime in the cities. At the micro level there is a significant relationship between fear of crime and social control, social disorganization and social capital. ر
خلاصه ماشینی:
ديگر اينکه مواردي مانند بيسازماني اجتماعي ناشي از مهاجرت و رشد بيرويۀ شهرها، تضعيف نظام کنترل اجتماعي غيررسمي، عملکرد ضعيف نهادها و ساختارهاي مختلف نوين از جمله نهادهاي متولي کنترل اجتماعي رسمي مانند پليس و دادگستري، و کاهش سرمايۀ اجتماعي (اعتماد عمومي و اعتماد نهادي) به عنوان مصاديق تمايز و ناهماهنگي ساختاري درنظر گرفته شده اند؛ بنابراين ، فرض کلي ما اين است که با افزايش آشفتگي اجتماعي، احساس امنيت اجتماعي کاهش يافته و ترس از جرم افزايش پيدا کرده است .
آيا اين تفاوت در ميزان آشفتگي اجتماعي، با تفاوت در ميزان ترس از جرم در اين شهرستان ها همراه است ؟ آيا بين ترس از جرم و مصاديق آشفتگي اجتماعي در سطح خرد (يعني بيسازماني اجتماعي، بياعتمادي و کاهش سازوکارهاي کنترل ) ارتباط آماري وجود دارد؟ براي مثال ، آيا بيسازماني اجتماعي ناشي از گسترش مهاجرت و افزايش تنوع خرده فرهنگي در شهرهاي همدان ، بر ميزان ترس از جرم شهروندان تأثيري داشته است ؟ اگر پاسخ مثبت باشد، اين تأثير چگونه بوده است ؟ به طورکلي، نشان ميدهيم که ارتباط تجربۀ توسعه در قالب استقرار نهادهاي مدرن مانند پليس و قوة قضائيه ، گسترش سيستم نظارت اجتماعي رسمي و تضعيف سيستم نظارت اجتماعي غيررسمي، تغيير در سازوکار سرمايۀ اجتماعي و...