چکیده:
عارف کامل، حضرت علامه ميرزامحمدعلي شاهآبادي که از نوادر دوران و نوابغ زمان است و حقيقتاً ايشان را بايد مفسر جدي فطرتِ قرآني دانست، با نظريۀ فطرت خود، مبناي وثيقي در تبيين ارتباط ميان کتاب تکوين (انسان) و کتاب تدوين (قرآن) بنا نهاد. اينکه تمام دين با همۀ اصول و فروعش و با فقه و اخلاق و اعتقادياتش ريشه در فطرت بشري داشته باشد، ميتواند از نظريۀ فطرت علامه شاهآبادي قابل اصطياد باشد. لذا در اين مقاله به تبيين نظريۀ فطرت ايشان پرداخته و كوشيدهايم که فطري بودن تمام ارکان و اجزاي دين (توحيد، معاد، نبوت و امامت، اخلاق و احکام) را مبتني بر نظريۀ فطرت آيتالله شاهآبادي مورد بحث و بررسي قرار دهيم و به اثبات برسانيم. همچنين به برخي از نتايج حاصل از اين نظريه در حوزههاي گوناگون دين و اخلاق، از جمله استفادهاي که ميتوان از آن در اثبات «خالي نبودن زمين از حجت حق» کرد، اشاره شده است.
The perfect mystic، his eminence ‘Allamah Mirza Mohammad Ali Shahabadi who is one of the well-known personalities and geniuses of the time، and truly، he should be considered as the solemn interpreter of Qur’anic fitrah. With his theory of fitrah، he established a solid base in explaining the relationship between the genetical [takwīn] book (man) and the compiled book (Qur’an). The fact that the entirety of religion with all of its principles and branches as well as its jurisprudence، morality، and doctrines is rooted in the fitrah of man، is something which can be derived from the fitrah theory of ‘Allamah Shahabadi. In this paper، effort has been made to explain the fitrah theory. Furthermore، this paper has sought to discuss، analyze، and prove the innateness of all the pillars and components of religion (monotheism، belief in Resurrection Day، prophethood، imamate، morality، and the laws) as being based on the fitrah theory of Ayatollah Shahabadi. Moreover، some of the results which have been obtained from this theory have been mentioned، such as making use of this theory to prove that “the earth cannot be empty of the vicegerent of Allah.”
خلاصه ماشینی:
"د. نبوت و امامت (ولایت ): در اینجا نیز مانند بحث معاد میتوان دست کم مبتنی بر نظریۀ فطرت ، بـه دو شکل برای اثبات فطری بودن ولایت استدلال کرد: استدلال اول : آگاهی از مصادیق و صغریات عبودیت و معدلت بر عهدة هر فطرتی نیست و هر ذات و فطرتی نمیتواند کشف چگونگی عبادات ذات مقدس پروردگار و کشف حقـوق و کیفیـت ادای آنها به صاحبانشان بدون واسطه از مبدأ فیاض و علام الغیوب نماید؛ بلکه آنچه بـر عهـدة هـر فطرتی است ، کبریات است ؛ یعنی حکم به لزوم عبودیت نسبت به ذات مقدس پروردگـار و حکـم به لزوم معدلت و ادای حقوق ؛ اما به حسب فطرت عادله باید حکم کرد که شخصی به نـام رسـول و نبی کاشف صغریات و مصـادیق عبـادت و عـدالت از طـرف ذات مقـدس پروردگـار در میـان جمعیت در هر عصر و زمان باشد، وگرنه تعطیل فطرت عبودیت و معدلت لازم میآیـد و ایـن بـه معنای ظلم است و ظلم نسبت به ذات مقدس پروردگار روا نیست ؛ یعنی اگر امام یا همـان فطـرت کاشفه نباشد و جزئیات احکام را عنوان نکند، وجود فطـرت عبودیـت و معـدلت در انسـان عبـث خواهد بود و پروردگار متعال کار عبث انجام نمیدهد.
عارف وارسته آیت الله شاه آبادی، با ذکر حدیث : «خلقتک لاجلی وخلقـت الاشـیاء لاجلـک »؛ (تـو را برای خود آفریدم و اشیا و موجودات را برای تو)، چنین میگوید: و البته چنین عبدی ، مدرک مولا شود به عقلـش و محـب و عاشـق مـولا گـردد بـه قلـبش و تمـام حرکات و سکناتش بر اساس دید مولا و معشوق حقیقـی خـود باشـد و همـین اسـت حقیقـت دیـن ؛ چنان چه از ائمۀ اطهار وارد شده : «هل الدین الا الحب »؛ یعنی دین غیر محبـت و عشـق بـه ذات مقـدس حق تعالی چیز دیگری نیست و کارش به جایی رسد که تمام موجودات و اشیا را ظهور و جلوة معشـوق حقیقی ببیند و به این ظهور استدلال نماید بر حق ظاهر (شاه آبادی ، ١٣٨٧ الف ، ص ٤٣٥)."