چکیده:
تفويض يكي از ديدگاه هاي تنزيهي در معناشناسي صفات الاهي است. بيشتر اهل حديث و عالمانِ حنبلي مذهب پيرو اين رويكرد هستند. اين گروه در رويارويي با مشبهه، قاعده ي بلاكيف را مطرح كردند. اين قاعده پس از چندي نزد اشاعره، براي رهايي از مشكل تشبيه، به صورت جدي استفاده شد. در ادامه، وهابيان با ارائه ي قرائتي جديد از بلاكيف، ضمن اثبات وجود كيفيت براي صفات، علم به آن كيفيت را تفويض كردند. قرائت آن ها از بلاكيف، برخلاف اهل حديث و اشاعره، نه تنها راه حلي براي مشكل تشبيه نيست، بلكه به تجسيم نيز منجر مي شود. محمد عبده از مفسران معاصر، با وجود پرهيز از پرداختن به اختلافات مذهبي، رويكردي دوگانه از قرائت قاعده ي بلاكيف دارد. رشيد رضا هم مانند او، قرائتي متناقض از اين قاعده ارائه مي دهد. اين قرائت ها از يك سو، متمايل به ديدگاه اشاعره است و از سوي ديگر، به دليل تاثيرپذيري از مباني سلفيه، مشابه رويكرد وهابيان است.
خلاصه ماشینی:
"وهابیان برای اثبات آن که بزرگان اهل حدیث ، مانند مالک بن انس ، به اثبات معنای ظاهری صفات خبری و تفویض کیفیت آن ها قائل بوده اند، به سخن مشهور مالک درباره ی آیه ی «الرحمن علی العرش استوی » استناد می کنند (٦، ج ١، صص : ٣٤٦-٣٤٧)، که او اصل استواء پروردگار بر عرش را ثابت و کیفیت آن را مجهول شمرده است و باور داشتن به آن را واجب و پرسش گری در این باره را بدعت دانسته است : «الاستواء معلوم و الکیفیۀ مجهوله و الإیمان به واجب و السؤال عنه بدعه » (٣٢، ج ١، ص : ١٠٥)، درحالی که آنچه ابن تیمیه و پیروان وی به مالک نسبت می دهند فقط در روایتی ضعیف از وهب بن منبه روایت شده ، که وی نیز فردی ضعیف است (٤٠، ج ٢، ص : ١٢٣؛ به نقل از العظمه ابوالشیخ ، ج ٢، ص : ٧٠٦).
در ادامه ، رشیدرضا در تعلیقی که بر حاشیه ی مطلب فوق می آورد، به صراحت از تفسیر اشاعره از ایده ی بلاکیف فاصله گرفته است و رویکرد وهابیان را می پذیرد؛ چنان که می نویسد: «کاربرد لفظ هیئت و کیفیت در این جایگاه ، مانند لفظ صفت است ، مبنی بر این که الفاظی که در کلام ، درباره ی پروردگار استفاده می شوند اشاره به معنای شریفی دارند که خود خلق آن را با نفی تشبیه و تمثیل از هر جهتی بر اساس تنزیهی که با عقل و نقل ثابت شده است می شناسند، درحالی که برخی از عالمان از مذهب سلف به نفی کیفیت تعبیر می کنند نه به اثبات کیفیت ، با عدم علم به آن و این همان چیزی است که از آن به «البلکفه » تعبیر کرده اند؛ لفظی که از عبارت «بلاکیف » ساخته شده است » (٢٧، ج ١٧، ص : ٨٢٧، حاشیه )."