چکیده:
رنج یکی از محسوسات مهم در زندگی بشری است که بسیاری از متفکرین دربارهی آن از زوایای مختلفی سخن گفتهاند. این مقاله به بررسی امکان مطلوبیت یا عدممطلوبیت آن و همچنین نحوهی مواجههی با آن میپردازد. لذا با نظریهی «احساسگرایی هنجاری» که حامی شدید احساسات در بحث اخلاق محسوب میشود، آغاز نمودیم و پس از معرفی نحوهی مواجههی این نظریه با رنج و استخراج ویژگیها و خصایص آن در عمل؛ نقد برخی صاحبنظران بالاخص استاد ملکیان و طرح ایشان برای مواجههی با رنج، بهعنوان یک امر نامطلوب را بررسی کردیم و سپس با پیگیری، نقد و بررسیِ نظر ایشان، ابهام اساسی این نظریه ارائه شد و در پیگیری حل این ابهام، دورنمایی از نظریهی مطلوب، براساس فهم دقیقتر معنای «من» مطرح گردید؛ سپس معنای من مطلق و مقید به تفصیل بیشتری طرح شد و درنهایت تدقیق دوبارهای در احساسگرایی مطرح گشت.
خلاصه ماشینی:
"نزدیکی عملی با من مطلق با توجه به آنچه گذشت ، نشان دادیم که راه برای کـسب لـذت حـداکثری، حرکـت بـه سوی من مطلق است ؛ همچنین با توجه به اینکه مـن هـای مقیـد در طـول زمـان در حـال تبدیل به هم اند (ویژگی نهم مقید) و بعضی به من مطلق نزدیکترند (ویژگی پـنجم مقیـد)، پس امکان شدن و همچنین امکان نزدیکی با من مطلق در طول زمان نیز واضح اسـت ؛ امـا به نظر اولین و فراگیرترین اشکالی که به نظر مخاطبان خواهـد آمـد ایـن اسـت کـه «ایـن مباحث بسیار مابعدالطبیعی و کلی است ؛ و بر فرض که آنها را یقینی و مستدل بدانیم ، بـاز ثمرهی عملی واضحی ندارند؛ پس در نهایت بی فایده خواهند بود»؛ اما دقت شود، با توجه به آنچه گذشت ، هر نظریه ی صحیح و مؤثری باید بر اساس من مطلق باشـد، وگرنـه هرچقـدر هم که توصیه های عملی داشته باشد، باز حقیقی نیـست و اشـکالات گذشـته را داراسـت و درنتیجه سودمند نیست .
از ایـن رو، به بررسی و کاوش «من » به عنوان یک پدیـده پـرداختیم و دیـدیم هـر فهمـی از مـن ، منطقا باید موضع خود را در قبال دو فهم از من مشخص کند: یا قیدی وجودی را در معنای من لحاظ می کنیم (من های مقید)؛ یا لحاظ نمی کنیم (من مطلـق ) و معلـوم شـد کـه مـن حقیقی منی است که قیدی در آن لحاظ نشود و درنتیجه ، هر نظریـه ای بایـد بـر ایـن مـن مبتنی باشد؛ سپس با استخراج ویژگی های من مطلق ، با طرح پیـشنهادهایی عملـی ، صـرف انتزاعی نبودن نظریه ی مختار را موردتوجه قرار دادیـم و درنهایـت ، بررسـی احـساسگرایـی واضح کرد که نه تنها برای کاهش رنج ما کاری از احساسگرایـی بـر نمـی آیـد، بلکـه باعـث افزایش رنج و همچنین پوچشدن مفاهیمی اخلاقی مانند همدردی و..."