چکیده:
مسئله معاد جسماني از موضوعات پردامنه اي است كه از سوي فلاسفه و حكماي بسيار و از جانب فِرَق مختلف كلامي مطرح شده است. اگرچه پرسش اصلي اين مسئله، روحاني يا جسماني و يا روحاني ـ جسماني بودن معاد است، اما در اين جستار، در پي تبيين شبهات موجود در اين زمينه و پاسخگويي به آنها از سوي سه مفسر با سه مشرب كلامي شيعه، اشاعره و معتزله، يعني علامه طباطبائي، فخر رازي و زمخشري هستيم. لذا اين پژوهش مي خواهد تفاوت اين سه مذهب را با رويكردي تفسيري در باب معاد جسماني، در عين پاسخ به شبهات نشان دهد، گرچه برخي پاسخ هاي مطرح شده از سوي فخر رازي و نيز زمخشري، برآمده از چند ديدگاه كلامي است، ليكن از جانب علامه طباطبائي، ما از ابتدا تا انتها با پاسخ هايي معقول و برآمده از يك اصل روبه رو هستيم.
خلاصه ماشینی:
"ج ) فخر رازی ذیل آیۀ ٧٨ سورة یس ، پس از آنکه به طرح استبعاد منکران مبنی بـر پراکنـده شدن استخوان ها و جمع و تألیف مجدد آنها میپردازد، دو وجه استبعاد را برای آیه مطرح میکند: ١ـ بعد از عدم که چیزی باقی نمیماند، پس چطور ممکن اسـت عـدم حکـم بـه وجود دهد، (گرچه به نظر نمیرسد استبعاد در این آیه به این شکل باشد و نگـاه فلسـفی منکران به این امر بسیار بعید به نظر میرسد،) او پس از آن بیآنکـه بـه رد شـبهه اعـادة معدوم بپردازد، مینویسد: «خداوند در رد این شبهه چنین گفته اسـت : قـل یحییهـا الذی أنشأها أول مرة وهو بکل خلق علیم (یس / ٧٩) (ر.
نتیجه اینکه علامه مثلیت را تنها برای بدن میداند، ولی معتقد است که هر جـا قـرار بـه جمع میان روح و جسم باشد، آن وقت این انسان عین انسان قبلی است ، چنان که مؤلف رسالۀ الإنسان بعد الدنیا از کتاب رسائل توحیدی مینویسد: «فالمراد بمثل الشیء نفس الشیء و هـو نوع من التلطف فی الکلام »، درست مثل لیس کمثلـه شـیء (الشـوری/ ١١)» (همـان ، ١٤١٩ق .
در زیر به دیدگاه مفسران در این باب میپردازیم : الف ) علامه طباطبائی علامه معتقد است که مسخ در زمان حشر، موضوعی روشن تر است ، چنان که مـیفرمایـد: «با پذیرش مسخ جسمانی در حیات اخروی هیچ دلیلی بر محال بودن اینکه این نفسـانیات و صورت های نفسانی همان گونه که در آخرت مجسم میشود، در دنیـا نیـز از بـاطن بـه ظـاهر درآمده ، مجسم شود، نداریم » (طباطبائی، ١٤١٧ق ."