چکیده:
بیژن نجدی از داستاننویسان پرآوازة معاصر است که حاصل تراوشهای قلم او شگفتی و تحسین مخاطبان عام و خاصّ ادبیّات داستانی را برانگیخته است. به کار بستن خلاّقانة تمهیدهای شکلگرایانهای همچون تلفیق امکانات نثر و نظم در نحوة بهکارگیری زبان، پیچیدهسازی ساختار روایی به واسطة کاربست روایات ذهنی و نیز بهرهجویی از شگردهای گسست در روایت، در هم آمیختن عین و ذهن و گذشته و حال در سطحی گسترده، بهرهگیری از پیرنگهای حذفی و استعاری و بسیاری از تکنیکهای روایی دیگر که در این نوشتار به تفصیل بدانها پرداختهایم، افزون بر آنکه سیاق داستاننگاری وی را به عنوان سبکی مستقل، منحصر به فرد و با قابلیّت پیروی و تداوم در حافظة تاریخ داستاننویسی ادب فارسی به ثبت میرساند، مشابهتها و مطابقتهای گستردهای را در ساختار رواییـ تکنیکی داستانهای او با آنچه نظریّهپردازان مدرنیستی همچون چارلز می و سوزان فرگوسن در آرای خود به شرح و تبیین آن پرداختهاند، رقم میزند. بر همین اساس، در این جستار بر آن بودهایم که داستانهای او را از منظر نظریّات این دو منتقد صاحبنام بازخوانی کنیم تا ضمن شناسایی و ارزیابی وجوه کمّی و کیفی این تطابقها، ابداعات و خلاّقیتهای سبکآفرین نجدی در این زمینه را نیز با نگاهی تحلیلگرانه بکاویم.
خلاصه ماشینی:
به کـار بسـتن خلاقانـۀ تمهیـدهای شکل گرایانه ای همچون تلفیق امکانات نثر و نظم در نحوة به کارگیری زبان ، پیچیده سـازی سـاختار روایی به واسطۀ کاربست روایات ذهنی و نیز بهره جویی از شگردهای گسست در روایـت ، در هـم آمیختن عین و ذهن و گذشـته و حـال در سـطحی گسـترده ، بهـره گیـری از پیرنـگ هـای حـذفی و استعاری و بسیاری از تکنیک های روایی دیگر که در این نوشتار بـه تفصـیل بـدان هـا پرداختـه ایـم ، افزون بر آنکه سیاق داستان نگاری وی را به عنوان سبکی مستقل ، منحصر به فرد و با قابلیت پیـروی و تداوم در حافظۀ تاریخ داستان نویسی ادب فارسی به ثبت میرسـاند، مشـابهت هـا و مطابقـت هـای گسترده ای را در ساختار رواییـ تکنیکی داستان های او با آنچه نظریـه پـردازان مدرنیسـتی همچـون چارلز می و سوزان فرگوسن در آرای خود به شرح و تبیین آن پرداخته اند، رقم میزنـد.
٣ـ بحث و بررسی بر اساس آنچه در شرح نظریات مدرنیسـتی چـارلز مـی و سـوزان فرگوسـن گفتـه شـد، تمهیدهایی همچون تلفیق امکانات نثـر و نظـم در نحـوة بـه کـارگیری زبـان ، پیچیـده سـازی ساختار روایی با کاربست روایات ذهنی و نیز بهره جویی از شگردهای گسست در روایـت ، گرایش زبان به قطب استعاری، در هم آمیختن عین و ذهـن و ترکیـب واقعیـت و خیـال در سطحی گسترده ، ادغام گذشته و حال و بسیاری از شگردهای مدرنیستی دیگری که نجـدی به گونه ای خلاقانه در پیکربندی نظام روایی داستان های خود از آن ها بهره جسته است و در ادامۀ نوشتار، به تفصیل آن ها خواهیم پرداخت ، آثار وی را از ظرفیـت فـوق العـاده ای بـرای نقد و تحلیل بر مبنـای نظریـات مدرنیسـتی دو منتقـد مـذکور برخـوردار مـیسـازد.