چکیده:
در این پژوهش، مسئله کرامتمندی انسان در اندیشه سیاسی دو اندیشمند بزرگ غرب و اسلام واکاوی شده و این مهم در قالب سه نظریة انسانگرایانه، افزوده و انسانیت بالقوه صورت گرفته است. پرسش اصلی این است که: مبنای کرامتمندی انسان چیست؟ در کنار این مسئله، پرسشهای دیگری مطرح شد؛ همچون اینکه: آیا امکان سلب کرامت از انسان وجود دارد و اگر این امکان هست، با چه توجیهی؟ پاسخی که در قالب فرضیه به این پرسش داده شد، این است که کانت با نگاهی انسانگرایانه امکان سلب کرامت را از انسان منتفی میداند و علامه جعفری با نگاهی دینمدارانه انسان را خلیفه خدا برمیشمارد که در قبال جایگاه خود وظایفی دارد و در صورت نقض این وظایف، کرامتش نیز به دست خودش از او سلب میشود. این پژوهش بر اساس روش توصیفی ـ تحلیلی ابتدا اندیشههای این دو اندیشمند را تشریح و سپس آنها را در قالب موردنظر تحلیل کرده است.
خلاصه ماشینی:
"مسئله محوری این است که : معیار کرامت مندی انسان نزد این دو اندیشمند چیست ؟ و هر کدام از این دو، ذیل کدام یک از نظریه های سه گانه کرامـت قـرار مـیگیرنـد؟ مسـئله فرعی نیز چنین مطرح میشود که : آیا از نظر این دو، کرامت انسان سلب شدنی است ؟ بـه عبارت دیگر، آیا مجازات و کیفر انسان ها مجاز است ؟ با چه توجیهی؟ اما پیش از آن بایـد مفهوم و معنای «کرامت » به عنوان مفهومی حقوق بشری مطرح شود.
اکنون پرسش این است که : در شرایط برخورد و تقابـل میـان ایـن دو نوع کرامت ، چه رویکردی باید در پیش گرفت ؟ بدین معناکه وقتی یک انسان به ارزش های انسانی پشت کند و در زندگی خود بر اساس آنها عمل نکند یا حتی برخلاف آنها دست به ارتکاب جنایت (یعنی پایمال کردن حقوق شـناخته شـده دیگـران و رفتـار کـردن بـا آنهـا برخلاف ارزش های انسانی مورد قبول ) بزند، دراین صورت ، آیا چنین انسانی هنوز صـاحب کرامت است یا با اختیار خود کرامت خود را از دست داده است ؟ در حالتی دیگر، اگـر یـک انسان بر اساس ارزش های انسانی عمل کند، آیا بر کرامت او افزوده میشـود یـا تـأثیری 1 نخواهد داشت ؟ در پاسخ به این تقابل ، سه نظریه به شرح ذیل مطرح میشود٢ که ما آنهـا را در قالـب چارچوب نظری بیان میکنیم (برای مطالعه بیشتر نک : میراحمدی و کمالی، ١٣٩٣، ص ٣٦-٣٩)."