چکیده:
ابن الفارض مصری ازجمله عرفای نامی و شاعران برجسته سده هفتم هجری است . هرگاه از او نام برده می شود، دو قصیده او ”خمریه“ و ”تائیه کبری“ که سرشار از رموز و مصطلحات عرفانی و مطالب ادبی است، به ذهن خطور می کند. هرچند از آثار ادبی و عرفانی به جا مانده از او جز دیوان کوچکی در دست نیست اما م یتوان گفت از مشهورترین دواوین عرب ب هشمار می رود. در این مقاله به بیان بعضی از جنبه های عرفانی، ادبی و هنری این شاعر با تکیه بر بررسی گوشه هایی از اشعار و قصائد او پرداخته شده . به امید این که این تلاش ناچیز، برای دانشجویان گرامی بی بهره نباشد.
خلاصه ماشینی:
"ابن الفارض ، در اشاره بـه این امر چنین گوید: وکل الذی شاهدته فعل واحد بمفرده لکن بحجب الأکنـة إذا ما أزال الستر لم تـر غیره ولم یبق بالأشکال إشکال ریبة یعنی : تمام آنچه از آثار مشاهده کردم فعل یک فاعل است اما با حجاب پوشش ـ چون افعال او با حجاب اسباب پوشیده است وجز با برداشتن حجاب آشکار نمی گردد ـ و هرگاه این فـاعـل واحد، پرده را بردارد جز او فاعل دیگر را نمی بینی و برای تو با شکل و تصاویری کـه از پشـت پرده غیب بیرون آمده ، شک و گمانی باقی نمی ماند در این که تمام آن ها آثار اوست و یـقـیـن برایت حاصل می گردد که در ظلمت شک و گمان ، راه به سوی توحید افعال آن فـاعـل واحـد نمی بری و هدایت نمی شوی مگر با تابش نور او.
درباره غیبت ابن الفارض و آنچه که در این مورد روایت شـده خاورشناس معروف (نکلسون ) در تایید آن ، به نمونه هایی در تاریخ اشاره می کنـد، کـه انـیـس المقدسی قول او را چنین نقل کرده است : «إنالا نری لزاما أن نشک فی صحة ما رووه ، فـفـی التاریخ ماتزکیـه – هذا بلایک (blake) فقد قال عن نفسه إن سکرة روحیة کانت تغـشـاه کلما أمسک القلم أوالمرقم ‐ وسانت کاترین أوسیانا کانت تملی أحادیثها علی کتبتها وهی فی حالة الوجد أو الغیبة (ecstasy) وکان جلال الدین الرومی ، إذا غاص فی بحر المحبة ، أمسـک بعمود فی داره وأخذ یدور حوله ، و فی خلال ذلک ینظم و یملی (أمراء الشعرالعـربـی فـی الـعـصـر العباعسی ٤٥٩، ٤٦٠) یعنی : ما لازم نمی بینیم ، درصحت آنچه که روایت کردند شک کنیم ، زیرا در تاریخ چیزهای وجود دارد که آن را تایید می کند ـ این بلایک (blake) است که درباره خـودش گوید: هرگاه قلم یا قلم مو را در دست می گرفت ، یک مستی روحی او را می پـوشـانـد."