چکیده:
اندیشه عرفانی، اندیشه ای سیاسی نیز می باشد و صوفیان و خانقاه ها در امنیت و آبادانی و رشد سیاسی کشور ایران نقش اساسی داشته اند و علت عقب ماندگی سیاسی ایران مخصوصا بعد از مغول، علتی فرهنگی است نه زهد و انزواطلبی صوفیان. عارفان برای سلامتی نفس خود و جامعه وخدمت به مردم به ریاضت روی آورده اند. آنها بهترین روان شناسان جامعه هستند زیرا با گزارش مراحل سلوک، راه حل اصلاح فردی و جمعی جامعه را بیان کرده اند و زهد حقیقی را نشان داده اند بحث خلوت در انجمن و قانون ترکیب، چگونگی حضور در جامعه و استفاده از تمتعات و مال دنیا، در عین زاهد بودن است و راه گذر از علم حصولی و رسیدن به معرفت شهودی همان ریاضت و انزواطلبی است.
خلاصه ماشینی:
"به این ترتیب ، آنچه که سبب عقب ماندگی سیاسی ایران شد، عواملی دیگر است که باید در آنجاها جست وجو شود، که به این مطلب هم اشاره خواهیم نمود، ولی هدف اصلی ما در این مقاله نشان دادن برداشت صحیح از زهد و ریاضت است که میشود در جامعه بود و به کار و زندگی خود ادامه داد و اهل خلوت هم بود و برای رسیدن به معرفت و تفکر و شهود راهی جز ریاضت نیست .
از این رو، هنگامی که کامل شد، باز می گردد وجامعه را نیز اصلاح میکند، زیرا این خلوت گزینی جدایی از خلق و رها کردن زندگی نیست ، بلکه هدف همان است که اگر به ظاهر صورت خواجگی دارد، در باطن سیرت درویشان داشته باشد: 3 «من غــلام نظر آصف عهدم کو را صورت خواجگی وسیرت درویشانست » انزواطلبی عرفا و محاسبۀ نفس عرفا امتثال و اجراء احکام الهی در عبادات را به وسیلۀ محاسبۀ نفس انجام میدهند.
از آنجا که عارفان در مسیر شناخت حق و ماورای طبیعت به کشف و شهود نیازمندند، این نوع شناخت را «ادراک شهودی» نامیده اند و دل انسان را عامل اصلی رسیدن به این درک و معرفت شمرده اند: «جام جهان نما دل انسان کامل است مــرآت حـق نما به حقـیقت همین دل است 1 دل مـخزن خـزاین سـر الهی اسـت مقصود هردوکون ز دل جو که حاصل است » نتیجه اینکه برخی علت عقب ماندگی سیاسی ایران و عدم دسترسی آن به دموکراسی در دنیای جدید را عرفان و اندیشه های آن ، مانند زهد و چله نشینی و انزواطلبی دانسته اند و از آن نتیجۀ تن پروری و تنبلی برای جامعه را گرفته اند، سخت در اشتباهند، زیرا ١."