چکیده:
حقوق بشر به مثابه مولفه ای تاثیرگذار، به گونه رو به افزایشی از پایان جنگ سرد (١٩٩١) تا کنون ، فضـای جامعـه بین المللی را ترسیم کرده است . در این میان تلاش دست اندرکاران سیاست خارجی ایالات متحده امریکا جهت تبیـین حقوق بشر به صورت ابزار مطلوب برای خود و تلاش برای تغییر هنجارهای بین المللی در راستای هماهنگ کردن نظام بین الملل با مفهوم هژمونیک گرایی خود به جای کثرت گرایی ١ و پلورالیسم امنیتی راهبردی، موجب گردیـده اسـت تـا معضلات اساسی امنیتی در کشورهای واگرا با فضای مطلوب امریکا و نومحافظه کاران حاکم بر آن پدیـد آیـد.١ اصـولا سیاست گذاران ایالات متحده امریکا از مولفه نرم افزاری حقوق بشر بـه صـورت فعالیـت روانـی طرح ریـزی شـده بـرای تاثیرگذاری بر کنش کشورهای واگرا با سیاست گذاریهای مطلوب خود بهره میگیرند و از آن در جهت دسـتیابی بـه اهداف سیاسی – نظامی خود بهره میبرند. حقوق بشر در دکترین سیاست خارجی امریکا یک مقوله نرم افـزاری جهـت کاهش فضای تاثیرگذار نیروی معارض و بهره گیری از ابزارهای فشار آن در قالب یک مدیریت ادراکی ٢ و تاکتیک هـای طراحی شده برای ضربه زدن به ذهن و فکر نیروی مقابل ، به ویژه در فضای ثبـات بین المللـی اسـت . بـر ایـن اسـاس ، نوشتار حاضر میکوشد تا ابعاد مقوله حقوق بشر را در چارچوب سیاست خارجی امریکا، مورد بررسـی و تبیـین نظـری قرار دهد.
خلاصه ماشینی:
"در این راستا و به ویژه پس از رویداد ١١ سپتامبر ٢٠٠١ به مثابه یک نقطه عطف ١ در عرصه تعاملات بین المللـی، سیاست های اعلامی نومحافظه کاران امریکا در راستای بازتعریف ثبات هژمونیک مطلوب خود بر محوریت حقوق بشـر و استفاده از اهرم های فشار ناشی از آن برای افزایش قدرت مانور سیاست های خارجی – امنیتی ایـالات متحـده امریکـا استوار بوده است .
به هر روی شناخت پیچیدگیهای سیاست گذاریهای امنیتی – راهبردی ایالات متحده امریکا، در گـروی بررسـی دقیـق اسـتفاده نومحافظـه کاران امریکـا ازمـدیریت ادراکـی – روان شـناختی و ابزارهـای خـاص حقوق بشـری جهـت 1 Turning - point اقناع سازی افکارعمومی و مهندسی ذهن مخاطبان هدف بین المللی است تا از این طریق فضـای مناسـب بـرای ایجـاد فرایندهای یکجانبه گرایانه راهبردی -امنیتی امریکا در فضای پیچیده و متعامـل جامعـه جهـانی بـه زیـان کشـورهای مستقل و واگرا از این سیاست گذاریهای هژمونیک گرایانه فراهم آید."