چکیده:
وظیفه اولیه هر دینداری که با الفبای تدین و دینداری آشناست، ایمان به خداوند و سائر اموری است که او ایمان به آنها را طلب نموده است. این امر ضرورت شناخت حقیقت ایمان را به همراه دارد. از طرف دیگر اولین سوالی که توجه به حقیقت ایمان در پی دارد، سوال از جایگاه معرفت و شناخت، در ایمان است. آیا اساسا ایمان با معرفت قابل جمع است؟ اگر چنین است آیا معرفت در تحقق آن ضرورتی هم دارد؟ اگر ضرورت دارد، چه نوع معرفتی شرط لازم ایمان است؟
مرحوم علامه گرچه مساله رابطه بین ایمان و یقین را به طور مستقل مورد بررسی قرار نداده ولی بررسی آثار وی ما را به نتایجی در این زمینه می رساند. در یک کلام می توان گفت نظر علامه در این رابطه با نوعی ابهام مواجه است ولی قدر متیقن این است که از نظر وی، ایمان با نوعی احتمال خلاف قابل جمع است و در تحقق ایمان وجود یقین ضروری نمی نماید.
خلاصه ماشینی:
"(الطباطبـایی، ١٣٧١، ج ١٥، ص ٦) نکته قابل توجه اینکه علامه مقوم ایمان را نه التزام تـام و کامـل بلکـه التـزام فـی الجملۀ میداند، یعنی برای ورود در جرگه مؤمنین ، همین کـه عبـد تصـمیم داشـته باشـد برخی از تکالیف الهیه را اطاعت کند و در مقام عبودیت الهی برآید، کافی است و به همین خاطر چنین ایمانی با ارتکاب معاصی نیز سازگار است ، بلکه از نظر ایشان اذعان نیـز فـی الجمله است .
(الطباطبایی، ١٣٧١، ج ١٣، ص ١٨٤) وی بعد از تأکید بر اینکه قرآن در مواردی بـالغ بـر سیصد مورد بر تفکر و تعقل و تذکر امر نموده یا به نبی اکرم حجتی را برای اثبات حق یا ابطال باطل تلقین نموده است ، به این نکته اشاره دارد که خداوند تبارک و تعالی در هـیچ آیه ایـی از کتـابش عبـادش را بـه ایمـان کورکورانـه و بـدون شـعور امـر نکـرده اسـت .
وی این نوع ادراک را یک حقیقت قرآنی غیر قابـل انکار میداند (الطباطبایی، ١٣٧١، ج ٥، ص ٢٧٠) و امکان شناخت خداوند از این طریق را آموزه منحصر به فرد قرآن بیان میکند؛ آموزه ایی که در هیچ یک از کتـب آسـمانی کـه بدست ما رسیده ، از آن سخنی به میان نیامده است و کلام فلاسفه ایی کـه از ایـن گونـه مسائل سخن گفته اند، خالی از آن است ؛ زیرا آنها علم حضوری را تنها منحصـر بـه علـم شیء به خودش دانسته اند تا اینکه قرآن بر بشریت منت نهاده و از این گونه معرفت پرده برداشته است ."