چکیده:
عرفان طریقه معرفت در نزد آن دسته از صاحب نظران است که برخلاف اهل برهان در کشف حقیقت بر ذوق و اشراق بیشتر اعتماد دارند تا بر عقل و استدلال و در واقع معجونی شگفت انگیز از مکتب های فلسفی جهان است. در عرفان عقاید برهمن ها، بودایی ها، افلاطونیان جدید، مسیحی ها؛ یهودی ها و مسلمانان زاهد و حتی نکاتی از آیین زرتشت را می توان یافت. عرفان امکان ارتباط مستقیم آدمی را با خداوند از طریق شهود و تجربه ی باطن ممکن می سازد. رشد عرفان و تصوف از قرن دوم هجری قمری آغاز گردید و به تدریج رشد پیدا کرد به طوری که در قرن های پنجم و ششم هجری قمری شدت بیشتری پیدا کرد. عرفان در قرن هفتم و با ظهور ابن عربی و نجم الدین کبری وجلال الدین بلخی (مولوی) و شاگردان آنها و دیگر عرفای نامدار به اوج خود رسید. و در این قرن به صورت یک علم درآمد.در قرن هشتم با حضور شیخ محمود شبستری و سید حیدر آملی علم عرفان در مدارس و خانقاه ها تدریس شد و تشیع به عرفان و تصوف نزدیک شد.در قرن نهم حرکت عرفان با حضور عبدالرحمان جامی ادامه یافت ولی رابطه ی تشیع و تصوف رو به تیرگی گذاشت؛ از آغاز قرن دهم رشد عرفان و تصوف متوقف و حتی رو به افول گذاشت به طوری که می توان اذعان داشت عارف بزرگی در این قرن یافت نمی شود.
خلاصه ماشینی:
عرفان در قرن هفتم و با ظهور ابن عربی و نجم الدین کبری وجلال الدین بلخی (مولوی) و شاگردان آنها و دیگر عرفای نامدار به اوج خود رسید.
عرفان، تصوف، ابن عربی، وحدت وجود، اندیشه ها واژههای کلیدی: مقدمه عرفان در اصطلاح روش و طریقه ویژه ای است برای دستیابی و شناسایی حقایق هستی و پیوند ارتباط انسان با حقیقت، برشهود، اشراق و وصول و اتحاد با حقیقت تکیه می کند و نیل به این مرتبت را نه از طریق استدلال و برهان و فکر، بلکه از راه تهذیب نفس و قطع علایق از دنیا و امور دنیوی و توجه تام به امور روحانی و معنوی و در راس همه مبداء و حقیقت هستی می داند.
در پی رواج گرایشات دینی اساسی ترین عاملی که سبب جدایی دوباره ی تصوف از عرفان ( تشیع) گردید این بود که علما و عرفای تشیع دیگر تمایلی برای وارد شدن در سلاسل تصوف از خود نشان نمی دادند، زیرا دوران استبداد خلفا به پایان رسیده بود و فضای نسبتا مناسبی برای ابراز گرایشات دینی پدیدار شده بود و با فاصله گرفتن شخصیت های بزرگ و فرهنگی عالم تشیع از تصوف، تصوف بیش از همیشه غرق آداب و بدعت ها گردیده بود.
این سلسله از قرن هفتم تا نهم هجری پیروانی در ایران داشته، ولی بیشتر فعالیت طریقه چشتیه در هندوستان بوده است.
این قرن شاهد حضور عرفایی همچون محی الدین ابن عربی ، نجم الدین کبری ، عزیز نسفی و جلال الدین بلخی(مولانا) بود که با اندیشه هایشان موجبات اعتلای عرفان را فراهم آوردند و آن را به صورت یک علم درآوردند.