چکیده:
State ، به واسطه حضور همزمان در دو حوزه معرفت شناختی و علمی جداگانه به نام علوم سیاسی و جغرافیای سیاسی، دارای معنا، کارکرد، ماهیت و معادل چندگانه ای شده است ؛ به گونه ای کـه نـوعی آشفتگی و عدم اجماع ، به ویژه در میان جغرافیدانان سیاسی را سبب گردیده است . بـر طبـق متـون مختلف State مفهومی انتزاعی است که با مجموعه ای از مفاهیم ، ارزش ها و اندیشه ها در خصوص مسائل انسانی و فضایی درهم آمیخته است . بر این اساس ، پژوهش حاضر با روش فراتحلیل ، کوشیده تا ابعاد فلسفی-فضایی واژه State را واکاوی کند و به این پرسش پاسخ دهـد کـه : چـرا ایـن واژه ، معادل ها و معانی مختلف و گهگاه متضادی (به ویژه در حوزه علـوم سیاسـی و جغرافیـای سیاسـی ایران ) به خود میگیرد. یافته های پژوهش نشان میدهد به نظر میرسد کـه دخیـل شـدن عناصـر و سازه های جغرافیایی و فضایی، همچون «کشـور»، «ملـت » و «حکومـت » راه را بـرای تکثـر معنـا و چندگانگی مفهومی آن هموار کرده است ؛ به گونه ای که آن دسته از معناها و مفاهیم برآمده از State به واقعیت نزدیک تر هستند که عـلاوه بـر دیـدگاه سـاختار- عـاملیتی١ State دیـدگاه «فضـایی» و «کل نگرانه جغرافیا» را دخالت دهند و توجه به همین امر است که دلیل تعدد معـانی ایـن مفهـوم را روشن میسازد. بر این اساس ،State برای بروز و ظهور عینی خود در وضـعیت هـای مختلـف در قالب یکی از عناصر مادی تشکیل دهنده خود، یعنی سرزمین (کشـور)، مـردم (ملـت ) و حکومـت متجلی میشود و علت تعدد معانی State نیز همین امر است .
خلاصه ماشینی:
"یـک State تجلی کنترل حکومت بر یک قطعـه از سـرزمین و مـردم آن مـیباشـد ( :٢٠٠٧,Flint ١٠٧)؛ هارولد لاسکی State را اجتماعی سرزمینی، تقسیم شده به حکومت و اتبـاع ، افـراد یـا مجتمـع هـای افـراد مـیدانـد کـه رابطـه آن هـا را قـدرت اجبـارگر برتـر تعیـین کـرده اسـت (٢٠٠٩١٣٧,Alam)؛ ماکس وبر معتقد بود: State جامعه ای انسانی است که موفق میشود در یک حوزه سرزمینی و چارچوب مشخص ، انحصار استفاده قانونی از زور و توان فیزیکی را بـه خود اختصاص دهد (٧٨ :١٩٧٠ ,Gerth and mills)؛ به بیان دیگر State عبارت است از نهاد مدعی اعمال انحصـاری زور مشـروع در قلمـروی معـین .
بر ایـن اسـاس بـا توجه به تعریف کشور که سرزمینی است کمابیش وسـیع کـه مردمـانی در آن سـاکن انـد و قـدرتی مستقل آن را اداره میکند (٢٠١٣٢٥٩,Ashuri) و یا طبق تعریف دیگـر سـرزمینی مسـکون کـه از نظــر سیاســی دارای مرزهــای بــین المللــی اســت و توســط هیئــت حاکمــه اداره مــیشــود (٢٠١٠٤٥٦,Mirheydar) بهترین معادل آن واژه ، کشور میتواند باشد که در برخی منابع بـه عنـوان یکی از عناصر اصلی سازنده دولت انتزاعی مطرح اسـت (٢٠١٣١١٥,Sheykhavandi) و البتـه در برخی منابع معادل خود State میشود (٢٠١٠٤٧٦,Mirheydar)(٢٠٠٦٢٣٤,Hafeznia).
زمانی که این واژه ، از حوزه صرفا نظری و انتزاعی علوم سیاسی به حوزه کاربردی- مدیریتی-نظری جغرافیا گام مینهد، تشتت و پریشانی بسـیاری بـا خـود بـه همـراه میآورد؛ به گونه ای که چندین معادل «حکومت »، «کشور»، «دولت » و «مملکت » در زبان فارسـی و در میان جغرافیدانان سیاسی، هیچ یـک نتوانسـته اسـت از طـره ای از ایـن گیسـوی پریشـان وابگشاید؛ بنابراین ، میتوان گفت که آن دسته از معناها و مفاهیم برآمـده از State بـه واقعیـت نزدیک تر هستند که دیدگاه «فضایی» و «کل نگرانه جغرافیا» را نیز دخالت دهند."