چکیده:
ایران عصر قاجار شاهد ظهور فرقه جدیدی در مذهب تشیع به نام شیخیه شد. این فرقه پس از مرگ دومین رهبر آن، سیدکاظم رشتی، دچار انشعابات درونگروهی شد؛ آنچنان که هر یک از شاگردان او براساس اجتهاد خود، به بسط آرا و دیدگاههای دو رهبر نخست و ترویج شیخیگری پرداختند. یکی از آنان حاج محمد کریمخان کرمانی بود که با شرح یکی از اصول اعتقادی شیخیه، یعنی رکن رابع، شاخه مستقلی از شیخیه، یعنی شیخیه کرمان را به وجود اورد. پس از مرگ او، شیخیه کرمان با بحران جانشینی مواجه شد و به ترتیب دو پسر او، حاج محمد رحیمخان و حاج محمدخان، هر یک مدتی زعامت شیخیه کرمان را عهدهدار شدند و بدین ترتیب دو شاخه دیگر از شیخیه کرمان به وجود آمد. همچنین حاج محمدخان، سومین رهبر شیخیه کرمان، پس از رسیدن به قدرت به ترویج رکن رابع و فروعات آن پرداخت. این موضوع حساسیت و خشم علمای شیخی شهرهای دیگر را برانگیخت و زمینههای جدایی آنان را از شیخیه کرمان فراهم آورد. از اینرو بار دیگر شیخیه کرمان با انشعابات داخلی مواجه شد؛ اما حاج محمدخان با تالیف کتابها و رسائل مستقل و پاسخ به شبهات آنان کاملا این فرقه را از دیگر شاخههای شیخی جدا کرد.
خلاصه ماشینی:
دعاوی حاج محمد کریم خان دربارة جانشینی رشتی بر مبنای رکن رابع ، خواه با هدف ریاست بر همۀ شیخیه یا تنها اثبات این مقام بدون تعیین مصداق (همان ، ١/ ١٠٥) موجب شد تا علاوه بر مخالفت شیخیۀ تبریز حساسیت برخی از علمای شیعۀ امامیه نیز برانگیخته شود و تا بدانجا شایع کردند که حاج محمد کریم خان مدعی مقام نقابت امام دوازدهم (عج ) است .
افزون بر او تعداد دیگر از علمای شیخی آذربایجان نیز به مخالفت شدید با حاج محمد کریم خان برخاستند و کتاب ها و رساله هایی را در رد وی تألیف کردند؛ ازجمله میرزا محمدباقر اسکویی در برخی از آثار خود مانند المصباح المنیر و حق الیقین به نقد آراء حاج محمد کریم خان در فصول المهمه پرداخت (آل الطالقانی، ١٤٢٠ق : ١٩٦ و ١٩٧؛ برای اطلاع از این ردیه ها نک : اسکویی، ١٣٨٣ق ).
براساس گزارش وی، نزاع شیخی بالاسری و اعتراضات کارگری کرمان در ١٢٩٤ق / ١٨٧٧م با تبعید حاج ابوجعفر به مشهد (که در این زمان به سبب ضعف و پیری پدرش ، حاج آقااحمد، رهبری متشرعه را برعهده داشت ) و اعزام حاج محمد رحیم خان ، پیشوای شیخیه ، به تهران پایان یافت (١٣٧١: ٢٨٦).
از آنجاییکه در هیچ یک از آثار برجایمانده از حاج محمد کریم خان ادعای چنین مقامی به چشم نمیخورد، احتمالا وی با طرح شفاهی این ادعا در صدد بود تا مانند دوران احسایی و رشتی همۀ فرقۀ شیخیه را تحت رهبری واحد جمع کند و خود ولایت مطلقۀ ایشان را به دست آورد و کرمان را کانون دعوت قرار دهد.