چکیده:
در این مقاله نشان خواهیم داد در ورای آشفتگی مفهومی مطالعات ارزیابی، جریان پیوسته و مرتبطی از دانش وجود دارد. این دانش، چندرشتهای بوده و همسو با تکامل مباحث معرفتشناسی و روششناسی در علوم اجتماعی رشد کرده و فراز و نشیبهای آن را پیموده است. تحولات معرفتشناسانه خود را در تعریف ارزیابی منعکس کرده و به ظهور مدلهای تازه منجر شدهاند. بدینسان ارزیابی قبل از آنکه بر مفهوم تخصصی مشخصی دلالت کند یک روش بوده و به مرور زمان برای انجام هر چه بهتر و پاسخ به نیازهای ذینفعان توسط پژوهشگرانی از رشتههای مختلف تکامل یافته است. اهمیت ثانویه بُعد مفهومی آن، موجب شده ادبیات ارزیابی بیش از هر چیز با قرائتهای متنوع از مفاهیم پایه مواجه باشد لذا انواع مفاهیمی که در ارزیابی مطرح میشوند در چارچوب مفهومی پژوهشگر معنا مییابند و قراردادی هستند.
In this article we illustrate that beyond the conceptual chaos of evaluation studies، there is a continuous and relevant flow of knowledge. This knowledge is multidisciplinary and has progressed along with evolution of epistemological and methodological issues in social science and has passed the same ups and downs. Epistemological evolution is reflected in evaluation definitions and led to new models. Therefore، evaluation is mostly a method instead of a specialized concept. It has evolved by scholars to response to needs of stakeholders by scholars in different fields. Secondary importance of the conceptual aspect makes the evaluation literature face various interpretations of basic concepts. Hence، those concepts which are considered in evaluation studies are identified within the conceptual framework of the scholar and their meaning are arbitrary as well.
خلاصه ماشینی:
ارزیابی سیاست ؛ نابسامانی مفهومی؟ راضیه امامی میبدی ١ دکترای سیاستگذاری عمومی دانشگاه تهران (تاریخ دریافت : ٩١/٤/٥ - تاریخ تصویب :٢٣ /٩١/٦) چکیده در این مقاله نشان خواهیم داد در ورای آشفتگی مفهومی مطالعات ارزیابی، جریان پیوسته و مرتبطی از دانش وجود دارد.
مباحث نظری و فنی ارزیابی عمدتا به یک فصل یا کمتر در میان آثار ترجمه ای و تألیفی محدود شده اند(مولر، ١٣٧٨؛ هاولت و رامش ، ١٣٨٠؛ لستر و استوارت ، ١٣٨١؛ وحید، ١٣٨٣؛ الوانی، ١٣٨٥؛ پارسونز، ١٣٨٥؛ مانهایم و ریچ ، ١٣٨٥؛ اشتریان ، ١٣٩٠؛ الوانی و شریف زاده ، ١٣٩٠؛ شافریتز و بریک ، ١٣٩٠) این مطالعات که جنبه معرفی سیاستگذاری عمومی را دارند، ارزیابی سیاست را به عنوان یکی از مباحث سیاستگذاری عمومی در کنار سایر مباحث آن مورد توجه قرار داده اند و در نتیجه از یک معرفی مختصر فراتر نمیروند.
این در حالی است که ارزیابی سیاست نقش مهمی در یادگیری، پاسخگویی و تفکر بومی دارد و تقویت آن ، نه تنها به بهبود سیاستگذاری و اجرا کمک میکند بلکه به رشد پژوهش های مسئله محور و کاربردی نیز منجر میشود.
با وجود تنوع بسیار، تعاریف ویژگیهای مشترکی دارند که در قرائت های مختلف از ارزیابی ملاحظه میشود: ارزیابی فرایندی نظام مند است یعنی فعالیتی برنامه ریزیشده و هدفمند است ؛ ارزیابی شامل جمع آوری داده هایی درباره پرسش ها یا مسائلی راجع به جامعه به طور اعم و سیاست ها و برنامه ها به طور اخص میشود؛ ارزیابی فرایندی برای تقویت دانش و تصمیم گیری است ، خواه این تصمیمات برای بهبود یا پالایش یک برنامه یا سیاست باشد یا برای تداوم و گستراندن آن ، و در هر کدام از این تصمیمات ابعادی از قضاوت درباره شایستگی، ارزش و بهای موضوع تحت ارزیابی مشاهده میشود؛ مفهوم کاربرد ارزیابی خواه تلویحی یا صریح در بیشتر تعاریف وجود دارد؛ ارزیابی مربوط به سوالاتی درباره جریان واقعی امور میشود( Preskill and .