چکیده:
بر اساس رویکرد غالب اندیشمندان مسلمان، عوامل مجرد و معنوی در عالم مادی تاثیرگذارند، اما این تاثیرگذاری با استخدام علل مادی و طبیعی است. پذیرش این نظریه آیا به ماتریالیسم روش شناختی در علوم نمی انجامد که با وجود عدم انحصار هستی و وجود در ماده، در روش شناسی علوم، روش تجربی را در توصیف و تبیین جهان مادی کافی می داند؟ و آیا بر اساس این نظریه، می توان قانون فراگیری را پیشنهاد داد؟ در این مقاله در صدد اثبات این نکته ایم که پذیرش مبانی گفته شده، به ماتریالیسم روش شناختی نمی انجامد. همچنین بر اساس شرایطی می توان از قانون فراگیر در علم دینی (که بررسی علل معنوی را در دستور کار خود دارد) سخن گفت. بر این اساس غفلت از غیب و باطن جهان و واکاوی علل مادی به روش تجربی با عدم لحاظ علل معنوی، از نقیصه های معرفتی علوم رایج (طبیعی و انسانی) به شمار می آید.
خلاصه ماشینی:
"حال جای طرح ایـن بحـث خواهـد بود که میتوان علومی را فرض کرد که تجربی (اعم از طبیعی و انسانی) باشد و صـرفا بـه علل تجربی و مادی اشیا و پدیده ها بپردازد و نیازی هم نیست کـه وارد علـل مجـرده (کـه علل بعیدة این حوادث هستند) بشود؟ اگرچه بررسی علل مجرد ایـن عـالم و مـواردی کـه اینها دخالت میکنند، در علم دیگری جای تحلیل و پیگیـری دارد، ایـن همـان ماتریالیسـم روش شناختی است که با اینکه از نظر هستیشـناختی شـاید قائـل بـه ماتریالیسـم نباشـد و وجود را در ماده منحصر نکند، اما در روش شناسی علـوم ، روش تجربـی را در توصـیف و تبیین جهان مادی کافی میداند.
بر اساس اینکه خداوند سنن و قانون های دیگری نیز در جهـان دارد، آنچـه از آیـات و روایات مشاهده شد، به مجرمانی اختصاص دارد که جای هشدار دادن آنان در همین دنیا و بازگرداندن آنها از انحراف وجود داشته باشد، وگرنه بر غیر از آنان ماننـد اولیـای الهـی یـا آنانی که امیدی به بازگشت آنان نیست ، سنت های دیگری حکمفرماسـت ؛ زیـرا مصـیبت و بلا برای دستۀ اول بنابر سنت امتحان (به دلیل زیادتی اجر) اسـت و نعمـت و مهلـت بـرای دستۀ دوم بنا بر سنت استدراج ١ و امهال ٢ (به علت زیادتی عذاب در اثر انباشت گناهانی کـه مرتکب شده اند) خواهد بود."