چکیده:
این مقاله ، بر اساس چارچوب نظرّیة بحران توماس اسپریگنز، که زیرمجموعة رهیافـت هنجاری به شمار مـی آیـد، بـه بررسـی مفهـوم «انقـلاب » در شـعر طـاهره صـفّارزاده می پردازد. این رهیافت به چهار پرسش اصلی پاسخ می گوید: چیستی بحران ، علّت آن ، آرمان های متفکّر و راه درمان . از تامّـل در شـعر صـفّارزاده ، از منظـر نظرّیـة یادشـده ، دانسته می شود که وی ، در شعر خـود، سـه بحـران سیاسـی ، فرهنگـی و اقتصـادی در جامعة پیش از انقلاب اسلامی را به تصویر مـی کشـد و علّـت بحـران را در اسـتعمار، تبعیض ، گسست از مبانی اسلامی و حقّانیّـت مـذهبی مـی بینـد. او آرمـان خـویش را عدالت و آزادی و جامعة مطلوب مذهبی می یابد و، برای تحقّق آن ، تغییـرات اساسـی به شیوة انقلابی را اثربخش می داند.
خلاصه ماشینی:
"در چنین شرایط بحرانی ، شاعر، به مثابة مادری دلسوز، با نهایت افسوس و اندوه می پرسد: از هیاهوی شبان کام آخرین دست ، آخرین رقص ، آخرین جام ، آخرین دعوای ننگ ونام کی رود در خواب راحت کودک این قرن بی فرجام ؟١ (همو ٢، ص ١٢) صفارزاده ، در جایی دیگر، از انسان هـایی مسـخ شـده مـی گویـد کـه کوتـه اندیشـان («کوتوله ها») عامل مسخ آنان اند: سپور را گفتم : «خبر چه داری ؟» گفت : «زباله بودن از انحصار خبر بیرون است .
(همو ٥، ص ٤٠) دربارة آرمان دوم ، باید گفت که صفارزاده ، اگرچـه بـا سـرودن «کـودک قـرن »، کـه شعری است معترضانه به جامعة متمایل به غرب ، می توانست این شائبه را ایجاد کند که شاعری است سنت گرا و مخالف مظاهر تجدد، با دیگر سروده های خـود نشـان داد کـه روشنفکری است مذهبی .
(همان ، ص ٦٦) نتیجه در بررسی مفهوم «انقلاب » در شعر صفارزاده ، به تحلیـل مضـامین انقلابـی در شـعر او، با استناد بر نظریة سیاسی توماس اسپریگنز، پرداختیم و چهـار مرحلـه (شناسـایی بحـران ، علت بحران ، بازسازی و ترسیم جامعة مطلوب ، و راه درمان ) را از نظر گذراندیم .
استبداد و فساد سران حکومت ، غرب زدگی و جامعة به دور از مفاهیم دینی ، و فقر و تبعیض سـه جلـوة بحران سیاسی و فرهنگی و اقتصادی جامعة پیش از انقلاب اسلامی اسـت کـه در شـعر صفارزاده به تصویر کشیده می شود."