چکیده:
علامه طباطبائی دیدگاه تعارض میان علم و دین را مردود می داند و معتقد است که علم و دین با یکدیگر سازگار می باشند. او برای اثبات دیدگاه مزبور، با ارائه شیوه هایی به حل تعارض ظاهری در مواردی پرداخته که موهم ناسازگاری علم و دین می باشند یا مدعیان تعارض علم و دین به آنها استشهاد کرده اند. هدف مقاله، ارائه شیوه های رفع تعارض از دیدگاه علامه طباطبائی است. بدین منظور، با مراجعه به آثار علامه طباطبائی به استقصا و دسته بندی شیوه های رفع تعارض علم و دین پرداخته ایم. شیوه های حل ناسازگاری علم و دین از نگاه علامه طباطبائی به دو دسته شیوه های رفع تعارض ناظر به علم و ناظر به دین تقسیم می شود و شیوه هایی مانند فرضیه انگاشتن دیدگاه های علمی معارض و ارائه تفسیر دینی از نظریه علمی در دسته اول، و طولی دانستن رابطه میان علل مجرد و علل مادی و تمثیلی تلقی کردن تعبیر متن دینی در دسته دوم قرار می گیرد.
خلاصه ماشینی:
شیوه های رفع تعارض ناظر به علم برخی از راه های رفع ناسازگاری ظاهری میان علم و دین که توسط علامه طباطبائی ارائه شده ناظر به علم است؛ به این معنا که ایشان بر اساس دیدگاهی که درباره فلسفه علم، روش علوم تجربی و نظریات علمی دارند، شیوه هایی را برای رفع تعارض بدوی علم و دین ارائه کرده اند که مهم ترین آنها عبارتند از: 1ـ1) فرضیه انگاشتن دیدگاه های علمی معارض: شیوه برخی اندیشمندان گذشته این گونه بود که هر گاه با آیاتی مواجه می شدند که با فرضیات و اصول موضوعه در علوم طبیعی مانند نظام افلاک کلی و جزئی، ترتیب عناصر و احکام فلکی و عنصری ناسازگار بود، به تأویل آیات قرآن مطابق با آن فرضیات می پرداختند.
علامه طباطبائی برای پاسخ به اشکال مزبور، انتساب دیدگاه خدای رخنه پوش به عموم دین داران را رد کرده و بر آن است که خداباوران از آغاز تاریخ بر اساس قانون عمومی علیت مجموعه جهان مادی را متکی به علتی واجب الوجود می دانسته اند که برتر از سایر علل می باشد و همگی تأثیرات و تأثرات در میان اجزای عالم مادی را بدان وابسته و متکی می دانستند اعم از اینکه علت مادی آنها معلوم باشد یا مجهول و کشف نشده باشد؛ زیرا وجود علل مادی برای معلولات مادی موجب بی نیازی آنها از این علت برتر که خارج از سلسله علل و معلول های مادی است، نمی گردد (همان، ج 1، ص 400ـ401).