چکیده:
بحث از حکمت عملی، پرداختن به اساسی ترین پرسش های فلسفی انسان است. سوال از اینکه «چه می توان کرد؟» یا «چه باید بکنیم؟» یا «چگونه باید عمل و اقدام کرد؟»، از مهم ترین پرسش های اساسی حیات انسانی است. توضیح عناصر اساسی نظریه حکمت عملی و هویت اخلاق از دیدگاه ارسطو، تحت عنوان تودهای از تقسیمبندی های متنوع معرفتی و وجودی به نمایش گذاشته است. این تقسیم بندی ها، به نحوی توسط ارسطو به کار گفته شده اند که وجوه مختلف کارکردها و نقش هایی که ما در تهذیب اخلاق و حکمت عملی و حتی علوم انسانی با آن مواجه هستیم، در ضمن یک نظام واحد ترسیم شده اند. این نوشتار بر آن است تا با ارائه نگاهی مستند به نظریة اخلاق ارسطو و تحلیل و بررسی آن، مناسبات بین اخلاق و حکمت عملی را از دیدگاه وی مورد واکاوی قرار دهد.
خلاصه ماشینی:
البته لازم بـه یـادآوری اسـت کـه حکمـت عملـی ، بـا هوشمندی (= استعدادی که ما را قادر می سازد در عمل به هدفمان برسـیم = فضـیلت تخنـه ای ) تفـاوت دارد، اما حکمت عملی بدون هوشمندی وجود ندارد (ارسطو، ١٣٧٨، ص ٢٣٦).
اما هنگامی این فضیلت تحقق پیدا می کند که همراه با فکر و رویه صورت بگیـرد؛ فکر و رویه ای که حاصل آن عمل فضـیلت مندانه بـر طبـق فضـایل اخلاقـی اسـت ، محصـول فضـیلت حکمت عملی است .
ارسطو فضیلت منشی یا اخلاقی را این گونه تعریف می کند: فضیلت منش ، ملکه یا حالت راسخی در انسان است که با انتخاب ارتباط دارد و در ما به گونه ای تعادلی وجود پیدا می کند که این گزینش ، حد وسط با تعقل صورت می گیرد؛ تعقلی که انسان با استفاده از حکمت عملـی برای تعیین حد وسط به کار می برد (ارسطو، ١٣٧٨، ص ٦٦).
حکم ت عم لی و انتخاب حد وسط آخرین عنصری که ارسطو در تعریف خود از فضیلت اخلاقی اخذ کرده ، ایـن اسـت کـه انتخـاب حـد وسط با تعقل و حکمت عملی صـورت می گیـرد.
البته به رغم این وحدت ، در نظر ارسطو فضایل همگی در یـک رتبـه نیستند، برای نمونه حکمت نظری برتر از حکمت عملی اسـت ، همـان طور کـه تندرسـتی برتـر از پزشکی است (ارسطو، ١٣٧٨، ص ٢٣٨).
بنـابراین ، ملازمات تخنه و اخلاق یا حکمت عملی به این می شود که امور تخنه ای ، زمینه های تولیـد امـر اخلاقـی را فراهم می کنند؛ بدین معنا که هنر رسیدن به فعل فضیلت مندانه را در دسترس انسان قرار می دهند.