چکیده:
دربارة داستان سیاوش، بیش از داستانهای دیگر شاهنامه بحث شده است؛ اما همچنان بحث و جدل دربارة ساختار و ژرفساخت آن ادامه دارد، بهویژه آنکه باید به ژرفساختی از داستان دست یافت که بتواند ساختارهای متعدّد را تبیین کند. در این مقاله کوشش شده است ساختار کلان داستان سیاوش در ژرفساختهای گوناگون تبیین شود تا از طریق آن، جایگاه و نسبت شخصیتهای سیاوش، کیخسرو و فرود در طرح بزرگ داستان تحلیل شود. نتایج تحقیق، نقش تعیینکنندة چهار ژرفساخت را در تکوین و روایت داستان سیاوش نشان میدهد. از میان آنها ژرفساخت مبتنی بر اسطورة نمونة نخستین انسان از بنیادیترین ژرفساختها در ساختار کلان داستان سیاوش است که در تکوین ژرفساختهای دیگر نیز نقش اساسی دارد. هر یک از این ژرفساختها با ساختارهای متعدّد، جایگاه تأثیرگذاری در شکلگیری ساختار کلان داستان داشتهاند. همة ساختارهای منشعب از این ژرفساختها به گونهای در هم تنیده شدهاند که به پیچیدگی ساختار داستان سیاوش انجامیده است.
The story of Siavash in Shahnameh has been discussed more than any stories. Researchers continually have discussed the structure and deep-structure of this story. Especially they have tried to find a deep-structure in the story of Siavash that can explain the multiple structures in this story. In this article we are going to explain the major structure of the story of Siavash based on his diverse deep-structures so that we can able to explain the position and relation of Siavash، Kaykhosrow and Forud in the big scheme of the story of Siavash. The results show the determinant role of four deep-structures in genesis and narrative of the story of Siavash. Among them، the myth of First Prototype of Human is the fundamental deep-structure in the major structure of Siavash story and it plays a key role in genesis of other deep-structures in the big structure of this story. Each of these deep-structures، with their multiple structures، have effective function in shaping of major structure of the story of Siavash. All structures branching from these deep-structures are so interrelated that caused the complexity of structure of the story of Siavash.
خلاصه ماشینی:
تحلیل ساختار همبستۀ داستانهای سیاوش، کیخسرو و فرود تیمور مالمیر 1 فردین حسین پناهی - چکیده دربارة داستان سیاوش، بیش از داستانهای دیگر شاهنامه بحث شده است ؛ اما همچنان بحث و جـدل دربـارة سـاختار و ژرفساخت آن ادامه دارد، به ویژه آنکه باید به ژرفساختی از داستان دست یافت که بتواند ساختارهای متعـدد را تبیـین کند.
در این مقاله کوشش شده است ساختار کلان داستان سیاوش در ژرفساخت های گوناگون تبیین شود تـا از طریـق آن ، جایگاه و نسبت شخصیت های سیاوش، کیخسرو و فرود در طرح بزرگ داستان تحلیل شـود.
بهار با توجه به شواهد باستانشناسی، بخش نخسـت را بـه دورة تمدن ایرانی ماوراءالنهر متعلق مـیدانـد (همـان: ٤٥) و از نظـر ژرفسـاختی نیـز داسـتان سـیاوش را در متـأثر از آیین های باروری در بین النهرین به ویژه ایشتر و تموز میداند (بهار، ١٣٨٧: ٤٢٠)؛ اما علی حصوری با تمرکز بر یافته های تاریخی و باستانشناسی، دیدگاه تأثیرپذیری اسطورة سیاوش از آیین های بین النهرین را نمیپذیرد و معتقد است اسـطورة سیاوش و شکل آیینی آن، یعنی سوگ سیاوش از آیین های بسیار کهن آسیای مرکزی است که به صـورت مسـتقل رواج داشته است .
همۀ اینها بیانگر ارتباط ژرفساختی شخصیت های کاوس، سیاوش و کیخسرو اسـت کـه دربـارة کـاوس و سـیاوش یـا کیخسرو، مرگ پیش نمونه به پسر منتقل شده است .
در حماسه های متأخری چون شاهنامه ، این نقش به شکل های تغییریافته روایت میشود؛ چنان کـه ایـن جایگـاه در داستان سیاوش در قالب پرسشگر به افراسیاب داده شده است .