چکیده:
شعر محلی یکی از جلوهگاههای فرهنگی هر قومی است. دو بومی سرودة «یادتن» اثر صالح سنگبر و «مارووزو» از فرامرز شکوری که مورد نخست به گویش فارسی بندرعباسی و دومی به گویش گیلکی آبکناری سروده شدهاند، آینة تمامنمای فرهنگ عامّة دو قوم ساکن در بندرعباس و بندرانزلی هستند. هر دو سروده بازتاب رجعت حسرتبار شاعر به روزگار گذشته است. در این پژوهش، تلاش میشود مولفههای نگاه نوستالژیک این دو شاعر به عناصر فرهنگی جامعهای که در آن زیستهاند، بررسی شود. به همین منظور، مفاهیم نوستالژیک این دو منظومه زیر دو عنوان کلی خاطرة فردی و جمعی مورد تحلیل و مقایسة تطبیقی قرار گرفته است. بررسی این مقاله نشان میدهد با وجود آنکه هر دو شاعر در بهرهگیری از مولفههای نوستالژی اشتراک دارند اما میزان، نحوه و اهداف کاربرد عناصر فرهنگعامّه در دو منظومه تفاوتهایی دارد.
Local poetry is one of the ethnic and cultural expression of any nation. Two native poems "Yadeten" by Saleh Sangbor and “ Marvouzu†by faramarz shakuriI، which are in Bandar Abbasi and Guilak dialect of Persian language respectively، are the full mirrors of popular culture of two nations residing in Bandar-Abbas and Bandar-Anzali. Both poems reflect a nostalgic throwback of the poet to the old days. . In this study we try to show the components of their nostalgic regards to cultural elements of society in which they have lived. To this purpose، nostalgic concepts of this poems، under two general titles of individual memory and collective memory has been analyzed. Review of this paper shows، despite the common benefit of both poet in nostalgic components، amount، style and practical purposes of folklores elements in two poems are different
خلاصه ماشینی:
این پیوند زمانی خود را بیشتر نشان میدهد که شاعر در اثـر عوامـل مختلـف ، در درون خـویش دچار نوعی جدال میشود و تلاش میکند با بازگشت به ارزشهای فرهنگی قوم خویش ، به آرامش دست یابد یا مردمانش را برای حفظ ارزش های فرهنگی جامعه اش تهییج کند.
یـادش بـه خیـر غروب ها مغازه نادر جریان میرهاشم و عباس شیری چه بود؟ آیا میشود یک بار دیگر ابول را در میان کرجی ببینیم ؟ غضنفر را در میان آب ببینیم ؟) اما تقریبا تمامی اشخاص نام برده شده در مثنوی یادتن متعلق به خاطرة جمعی بندرنشینان در فاصـله سـال هـای ١٣٣٠ تـا ١٣٦٠ هجری شمسی هستند و در سراسر منظومه نشانی از خانواده شاعر نمیبینیم : یادتن ممغ وا استک شو ادا/ گوش دل وا جفتی دوستک شو ادا (سنگبر، ١٣٩١: ٤ ) (آیا یـادت هسـت مـاهی ممـغ را در ازای هستۀ خرما میدادند و مردم به ساز «جفتی» که دوستک مینواخت گوش دل میسپردند؟) صالح سنگبر در رجوع نوستالژیک به گذشته ، نسبت به شکوری، با بسامد بسیار بالاتری از اشیاء مورد کاربرد در زندگی گذشته بهره میگیرد و در منظومۀ یادتن به ندرت میتوان بیتی را یافت که خالی از این اشیاء نوستالژیک قـوم سـاحل نشـین باشـد.
) اگرچه روح کلی حاکم بر منظومۀ یادتن شکایت از روزگار است اما وجه تمایز آن با مارووزو در این نکته است کـه شـاعر بـه هیچ وجه تسلیم یأس و تقدیر نیست و تلاش دارد تا «روح دریایی» قومش را بیدار کرده ارزش های فراموش شده نظیر سـادگی و فروتنی را دوباره زنده کند تا مردمش از شب پیشی بگیرند و خود را به آفتاب گره بزنند (سـنگبر، ١٣٩١: ١٧و١٨): مـث ققنـوس اتو آتش دربیات ..