چکیده:
نشاط اصـفهانی از شـاعران دوره ای اسـت کـه مـزین بـه زیـور ارزنـدة رسـتاخیز ادبـی مـی باشـد. وی یکـی از هواخواهان واقعی نهضت بازگشت ادبی و حتی یکی از پرچمداران بنام این نهضت بوده و کوشش بسیار کرده است تا شعر فارسی و اصولا شیوة نگارش را از فساد و تباهی سبک هندی برهاند و سبک قـدیم خراسـانی و عراقـی را دوبـاره زنده نماید. از آن جهت که تنها سود شایان یادآوری در بیانیه شاعران دوره بازگشت ، مسـئلة زبـان اسـت ، تـلاش ایـن پژوهش در آن است که سبک و سیاق زبانی غزلیات نشاط را برجسته نماید. از همین رو، مقاله بـا مقدمـه ای کوتـاه در احوال شاعرآغاز شده ، سپس با نقد و بررسی غزل های وی در سه سطح آوایی ، واژگـانی و نحـوی پـی گرفتـه شـده است .
خلاصه ماشینی:
"- همی + فعل : نـدادم گـل کـه تـا دانم تـو زان نیکـوتری یـا نـه همی بینم چو خودنـالان بـه کویـت عنـدلیبی را (16) - همی + می + فعل : خوش همی می روی ای قافله سالار بـه راه جانب گـم کـرده رهـی بایـد کـرد گذری (118) ١-٤: فاصله انداختن "همی " (می ) و "فعل " نگـه یـار کمـان ابرویـم اکنون بـه نظـر آید آنســـان کـــه زندخصـــم همـــی بـــا تیــــرم (4/172) ١-٥: مقدم داشتن "می " بر "نون نفی " من به خود هرچه کنم گر کرم است آن ستم است تـو جفـامـی نکنی ور بکنـی عـین وفاسـت (58) بـه جهــان دگــــر از قیـــد تــو گفتــم بـرهـــم می ندانستم کاین سلسله از زلـف دوتاسـت (88) ١-٦: فعل استمراری بدون "می " دل آسوده اگـر می طلبـی عشـق طلـب عــاقلان نیــک شناســند تــن آســانی را (7/13) خـاصــان بـارگــــاه رقیبـــان مدعـــی حال گـدا کـه عرضـه دهـد پادشـاه را (15) ١-٧: فعل التزامی بدون "ب " اگر بـه شهـدنوازد وگـر به زهــرکشـــد بغیـر خوان عطایش حــواله گاهــی نیسـت (25) ١-٨: فعل امر بدون "ب " کشتی از لطمة موجی شکند،کوش نشـاط تا شوی بحـر و بـه هـم درشـکنی توفـان را (12) ١-٩: استعمال افعال نیشابوری : استعمال این گونه افعال تنهـا در ٥ غـزل (٥، ٥٧، ٦٧، ٨٤، ٢٥٦) مشاهده می شود: روزگار آشفتگی از سـر نهادستی دگـر تاچه بر سر دارد این زلف پریشان شـما (5) بـــاز گشتســـتم ز ســــودای جهـــــان سود ما بر کف یکی بـی سـودی اسـت (67) ١-١٠: استعمال فعل "ماندن " به معنی متعدی : "نماند" خرمی خواهی ز مستی خواه و از بـی دانشـی کاسمان بی غـم نمـانـد خـاطر آگــاه را (1) ١-١١: فعل نهی : فعل های زیادی با این ویژگی در لابه لای اشعار به چشم می خورد: دیبا میفکنیدبـه راهـش کـه عاشقـــان از نقــش چشــم و چهــره بپوشــند راه را (5/15) ١-١٢: یای شرطی گــر بنـد دلـم بنــدگی شـــاه نبـــودی بر هم زدمـی سلسـلة کـون و مکــان را (3) ١-١٣: یای تمنی از بیخودی خویش نبودم خبر ای کاش نشــنیدمی از غیــر هــم افســانة خــود را (7) ٢."