چکیده:
اضطرار و اکراه، همواره در زمره ی دفاعیات قابل استناد در رفع مسوولیت کیفری از اشخاص به شمار می روند. تمییز دو دفاع مزبور از یکدیگر به جهت ترتب آثار حقوقی متفاوت بر آنها امری اجتناب ناپذیر است. گاه در شمول این دو دفاع نسبت به برخی مصادیق تردید به وجود می آید که اعمال برخی ضوابط جهت دفع این تردید کارساز خواهد بود. این امر در شرایطی است که گاه هیچ یک از این ضابطه ها کارآمد نبوده و تعلق مصداق به دفاع مرتبط مستلزم استناد به یک اصل است. در این مقاله، ضمن مفهوم شناسی ضرورت، اضطرار و اکراه، از ثمره ی نزاع بحث شده و ضوابط مزبور که شامل وجود خطر و تهدید، وجود شخص ثالث، تعیین یا انتخاب عمل و اجرای تهدید توسط تهدید کننده، می باشند مورد بررسی قرار گرفته و به اصل اولیه در صورت بقای تردید پرداخته شده است. ضمن اینکه نهاد «اکراه موقعیت» که در حقوق غرب برای برون رفت از این موارد مشتبه تاسیس گردیده، مورد مطالعه قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
در ایـن مقاله ، ضمن مفهوم شناسی ضرورت ، اضطرار و اکراه ، از ثمره ی نـزاع بحـث شـده و ضوابط مزبور که شامل وجود خطر و تهدید، وجود شخص ثالـث ، تعیـین یـا انتخـاب عمل و اجرای تهدید توسط تهدید کننده ، میباشند مورد بررسی قرار گرفته و به اصـل اولیه در صورت بقای تردید پرداخته شده است .
نوشتار حاضر در صدد بررسی حالتی است که اضـطرار، ناشـی از عامـل انسـانی کـه بـه عنوان سبب قبلی در عمل مضطر نقش دارد، بوده و آن را با اکراه که طی آن عاملی انسانی، سبب ارتکاب فعل توسط فاعل مکره است ، میباشد مقایسه میکند که باید دفاع مناسب بـا آن را شناسایی نمود؛ مانند آن که مرتکب فردی را در اطاقی در بسته قرار دهد، و محبـوس برای تنفس یا رهایی خود، چاره ای جـز شکسـتن شیشـه نداشـته باشـد.
جهات اشتراک و افتراق اکراه و اضطرار گروهی قائل به عدم تفاوت اضطرار با اکـراه مـیباشـند، بنـا بـر گفتـه ی ایشـان «فقیهـان گفته اند اعمالی وجود دارد که اضطرار آنها را مباح مینماید که شامل خوردن خـوردنیهـا و آشامیدنیهای حرام مانند میته ، خون ، گوشت خوک و غذای دیگـری اسـت ؛ افعـالی نیـز وجود دارد که اضطرار موجب رخصت [اذن ] در انجام آن مـیشـود، نظیـر بـه زبـان آوردن / کلمه ی کفر آمیـز توسـط مکـره بـدون آنکـه در نهـان خـویش بـه آن اعتقـاد داشـته باشـد» (موسوعه جمال عبدالناصر، بیتا: ١٤) ایشان در مقام ذکر مستندات و مثال ها، هریـک از دو اصطلاح مزبور را به جای دیگری به کار برده اند.