چکیده:
طلسم حیرت یکی از مثنوی های بدیع عبدالقادر بیدل دهلوی ( 1133 ه.ق – 1054 ه.ق)
است. بیدل در این اثر، در قالب مثنوی و فرم روایی خاص و با زبان تمثیلی– رمزی، به
رمزگشایی «طلسم حیرت انسان » به منزله هستی جامع میپردازد، تا از رهگذر رمزگشایی این
طلسم حیرت آفرین، به گنج مخفیّ حق راه یابد.
بیدل به شیوه ای بدیع، به سبک سینمای فانتزی با نگاهی ماکروسکوپی، به بزرگ نمایی
کیهانی پیکر انسان می پردازد و مخاطب را در این سفر روحانی - که سیری است در کالبد
بشری به مثابه المثنّای جهان کبیر - با خود همراه میکند تا با حرکت از جزئی به کلّی و
از کثرت به وحدت و فراروی از تقابل های دوگانه، وانماید که "به خودشناسی ما، ختم شد
خدادانی". بیدل در این داستان تمثیلی، نشان می دهد که ساختار کلّ جهان با همه
جزئیات پیچیده اش، به صورت مینیاتوری ظریف و به گونه ای تناظری و آئینه گون در انسان
بازتاب یافته است.
در این تحقیق با رهیافتی تطبیقی به قصد جست وجوی آبشخورهای فلسفی- عرفانی بیدل
در متون هندی و عرفان اسامی، ضمن برجسته سازی مفاهیم بنیادین طلسم، نیرنگ، حیرت
و مایا، به طرح روایی و ساخت تمثیلی این مثنوی پرداخته ایم.
خلاصه ماشینی:
"بیدل به شیوهای بدیع، به سبک سینمای فانتزی با نگاهی ماکروسکوپی، به بزرگنمایی کیهانی پیکر انسان میپردازد و مخاطب را در این سفر روحانی - که سیری است در کالبد بشری به مثابه المثنای جهان کبیر - با خود همراه میکند تا با حرکت از جزئی به کلی و از کثرت به وحدت و فراروی از تقابلهای دوگانه، وانماید که "به خودشناسی ما، ختم شد خدادانی".
فطرتم ریخت برون شور «وجوب و امکان» این دو تمثال در آئینه من بود مقیم ای «طلسم حقیقت مطلق» تو بطون حقی، نه ظاهر حق اینکه در فهم خود نمیآیی معنی مطلقی، نه پیدایی (عرفان/124) با این مرور فشرده میتوان تا حدی به مجمعالبحرین اندیشه بیدل یعنی بینش عمیق حکمت هندی و عرفان غنی اسلامی خصوصا در چهره وحدت وجود نزدیک شد و آبشخورهای مفاهیم بنیادین اندیشه و اصطلاحات شعر او را دریافت.
ابیات پایانی مثنوی که به نوعی مرور سختی سفر و رهآورد آن نیز است، بهروشنی تمام مباحثی را که در باب انسان و حق و براهمن و آتمن و تجلی و ربط کثرت و وحدت و مایا گفتیم، به تصویر میکشد: talisman Encoding Decoding از این سیر و سفر گر مدعا بود همین کسب نگاه آشنا بود در این آئینه، نقش غیر، وهم است کسی گر جز تو دارد سیر، وهم است ..."