چکیده:
در سده نهم هجری جنبش صوفیان به صورت یک قدرت سیاسی نیرومند در ایران ظهور کرد و حکومت جدیدی به نام پادشاهی صفویه تاسیس نمود. در این مقطع صوفیان با سیاسی ساختن مذهب تشیع، از آن به عنوان دال برتر گفتمان ملی گرایی بهره بردند. تلاقی مذهب و ملیت در گفتمان صفوی باعث شد تا بعد از حدود نهصد سال پس از ساسانیان وحدت دینی مبنای وحدت سیاسی قرار گرفته و هویت ملی در ایران سربرآورد. در این شرایط گفتمان تشیع صفوی بصورت عاملی جهت تقویت هویت ملی شکل گرفت. گفتمانی که با غیریت سازی، برجسته سازی، طرد و حاشیه رانی، هژمونی خود را به نام پادشاهی «قدر قدرت» در برابر خلافت عثمانی و دیگر رقبای خارجی گسترانید. مقاله حاضر، با استفاده از چارچوب نظری و ابزار تحلیلی برگرفته از تحلیل گفتمان لاکلائو و موفه، نقش گفتمان تشیع صفوی را در هویت بخشی ملی مورد بررسی قرار می دهد.
خلاصه ماشینی:
افزون براین ، سیوری تحمیل تشیع اثنی عشری به عنوان مذهب رسمی و ایدئولوژی پویا توسط شاه اسماعیل را نیز عامل تقویت حکومت مرکزی و آگاهی نسبت به هویت ملی تلقی می کند (٤١-٣٧ :١٩٨٧ ,Savory) همچنین ، افرادی چون رسول جعفریان ، حمید احمدی ، مرتضی ثاقب فر و دیگران معتقدند، دین اسلام در کشور ما نیز همین نقش برجسته را ایفا کرده و بالاتر از دیگر مؤلفه های هویتی قرار گرفته است .
در چنین شرایطی ، با ایجاد مذهب رسمی در کشور و حمایتی که نهاد نوپای روحانیت از سیاست های مذهبی شاه اسماعیل و دیگر شاهان صفوی به عمل آورد، نوعی غیریت سازی لازم برای گفتمان حاکم به دست آمد و «مای شیعه ایرانی » در مقابل «آن های اهل سنت » قرار گرفت و منطق تفاوت لاکلائو و موفه میان جامعه ایران و عثمانی پذیرفته شد.
گفتمان هویت ملی در تحولی تاریخی که در ابتدا بر اساس مبانی عرفان سیاسی و صوفی گری شکل گرفته بود، به مرور زمان در طول حکومت صفویه به سمت دانش فقه شیعه متمایل شد، اما این پیوند بین تشیع و قدرت الزاما به معنای مشروعیت دینی حکومت نبود و از طرف دیگر، حکومت برای ساخت هویت سیاسی ـ اجتماعی موردنظر خود با فقه همکاری نمی کرد، بلکه ضرورت مشروعیت سازی و نیاز به دانش موجب شد تا حکومت صفویه با پذیرفتن تشیع ، ثبات و نظم فروپاشیده داخلی را دوباره بازسازی کند.