چکیده:
پس از شروع انقلابهای عربی در کشورهای عربی در سال 2011 و به قدرت رسیدن اسلامگرایان در این کشورها و خصوصا در مصر، توازن قدرت در منطقه خاورمیانه بهنفع جمهوری اسلامی دگرگون شد. دولت ترکیه بعد از منتفع شدن از انقلابهای عربی در تونس و مصر، بهدلیل خصلت جاهطلبی رهبران این کشور از موج ایجاد شده علیه بشار اسد سوءاستفاده کرده و با آمریکا و سایر کشورهای همپیمانش علیه حبهه مقاومت موضع گرفت. فرضیه این مقاله که با روش توصیفی و تحلیلی مدون شده است عبارتست از: ایران و ترکیه در بحران سوریه در موضوعاتی مثل حفظ تمامیت ارضی سوریه، دستیابی به راه حل صلح آمیز و توقف جنگ داخلی اشتراک منافع و در موضوعاتی مثل تلاش برای تبدیل به قدرت برتر شدن در منطقه خاورمیانه و ارائه مدل سیاسی مدنظر خویش با یکدیگر دچار تضاد منافع هستند.
خلاصه ماشینی:
"فرضیه این مقاله که با روش توصیفی و تحلیلی مدون شده است عبارتست از: ایران و ترکیه در بحران سوریه در موضوعاتی مثل حفظ تمامیت ارضی سوریه، دستیابی به راه حل صلح آمیز و توقف جنگ داخلی اشتراک منافع و در موضوعاتی مثل تلاش برای تبدیل به قدرت برتر شدن در منطقه خاورمیانه و ارائه مدل سیاسی مدنظر خویش با یکدیگر دچار تضاد منافع هستند.
از سوی دیگر با توجه به افزایش قدرت نرم ترکیه و مقبولیت آن بین جوانان و طبقه متوسط در کشورهای عربی و شمال آفریقا، این گمان که آنها نیز بخواهند تجربه حزب اسلامگرای عدالت و توسعه ترکیه، که ضمن پذیرش جدایی دین از دولت، در سازگاری دین در کنار دموکراسی موفق بوده و توانسته است رفاه نسبی برای شهروندان خود ایجاد کند را تکرار کنند، دور از واقعیت نخواهد بود (بهرامی، 1390).
مهمترین حوادثی که در این دوران منجر به تنش در روابط دو کشور گردید عبارتند از؛ فراخواندن سفیر ترکیه از تهران در فروردین ماه سال 1368 شمسی و دادن مهلت یک هفتهای به سفیر ایران در ترکیه برای خروج از این کشور، دولت ترکیه مدعی بود که منوچهر متکی سفیر ایران در ترکیه در امور داخلی دخالت کرده است، زیرا با حمایت از زنان ترکیهای که خواستار پوشش اسلامی در درون دانشگاه بودند و همچنین شرکت سفیر ایران در یکی از اجتماعات حزب رفاه خارج از محدوده وظایف قانونی خود اقدام نموده است."