چکیده:
جنگ و عوامل موثر بر آن از موضوعات اصلی یک اثر حماسی محسوب میشود و به تبع این موضوع بخش اعظم حماسه حکیم فرزانه توس را نیز به خود اختصاص داده است .امور نظامی بزرگ ترین بخش شاهنامه را به عنوان یک اثر حماسی در برگرفته است . فردوسی در این اثر حماسی خود فرهنگ و تمدن ایران را در قالب رزم سپاهیان ایرانی با دشمنان ، به زیبایی به تصویر کشیده است . زبردستی او در توصیف صحنه های نبرد آنچنان مخاطب را تحت تاثیر قرار داده است گویی خود در صحنه حضور داشته است . وی در بخش های گسترده ای از شاهنامه روابط ایران و توران و صحنه های نبرد و دشمنی آنان را توصیف کرده است . جنگ های ایرانیان و تورانیان نمونه ای کلی از سرگذشت و مظاهر کلی هستند که به دو گروه تقسیم میشوند؛ گروهی دارای خصایص پسندیده و گروهی دیگر اهریمنیاند که دارای رذالت و پستی و پلیدی هستند و درگیریهای این دو گروه با هر هدف و انگیزه ای موجب پدید آمدن ماجراهای حماسی است که در این جستار به بررسی این مقوله میپردازیم .
خلاصه ماشینی:
"بررسی روابط ایرانیان و تورانیان به روایت شاهنامه فردوسی فرزاد رستمی ١ ، مهدی خلیفه ٢، مرتضی رشیدی آشجردی ٣ ١ دانشجوی دکتری ادبیات غنایی، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران ٢ دانشجوی دکتری ادبیات غنایی، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران ٣ گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران چکیده جنگ و عوامل مؤثر بر آن از موضوعات اصلی یک اثر حماسی محسوب میشود و به تبع این موضوع بخش اعظم حماسۀ حکیم فرزانۀ توس را نیز به خود اختصاص داده است .
نهفته چــو بیــرون کشیــد از نهــان به ســه بخش کرد آفریدون جهان یکی روم و خاور، دگـر تـرک و چین سیم دشت گــردان و ایـران زمین نخستیـن بــه سلم اندرون بنگــریــد همــی روم و خــاور مر او را سزید بفرمــود تــا لشکــــریبـرگـــزیــد گــرازان ســوی خــاور اندر کشید بـه تخــت کیـــان انـــدر آورد پــای همــی خواندنــدیش خـاور خدای دگـــر تـــور را داد تــــوران زمیــن ورا کــرد سالار ترکـــان و چیــن یکــی لشکــری نامـــزد کــرد شــاه کشیــد آنگهــی تــور لشکر به راه بیــامــد بــه تـخت کیــی برنشسـت کمــر بر میان بست و بگشاد دست بــزرگــان بــر او گوهـر افشــاندنــد جهــان پاک تــورانشهـش خواندند پس آنگــه نیابــت بــه ایـرج رسیــد مــر او را پــدر شهــر ایــران گزید هــم ایـران و هــم دشت نیــزه وران همــان تخــت شاهــی و تاج سران بـــدو داد کــو را ســـزا بـــود تــاج همان تیغ و مهر و همـان تخت عاج نشستنـــد هــــر ســه به آرام و شاد چنــانمـرزبــانـان خســرو نــژاد بــــرآمد بــــرایــن روزگـــاری دراز زمــانه بــه دل در همـی داشت راز فــریـدون فــرزانه شــد ســالخــورد بــه بــاغ بهـــار انـــدر آورد گرد..."