چکیده:
ﻣﻌﺮوف اﻟﺮﺻﺎﻓﯽ ﺷﺎﻋﺮ ﺑﺰرگ ﻋﺮاق و از ﭘﺮﭼﻤﺪارن ﻧﻬﻀﺖ ادﺑﯽ و ﺑﺰرﮔﺎن ﺷﻌﺮای ﻣﮑﺘﺐ ﮐﻼﺳﯿﮑﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ اﻏﻠﺐ اﺑﻮاب ﺷﻌﺮی ﻗﺪﯾﻢ از ﻣﺪح و رﺛﺎ و ﻏﺰل و وﺻﻒ و ﺧﻤﺮﯾﺎت ﭘﺮداﺧﺘﻪ اﺳﺖ. ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ دﯾﻮان ﺷﻌﺮش را ورق ﻣﯽزﻧﯿﻢ و ﻗﺼﺎﯾﺪ ﺳﯿﺎﺳﯽ او را ﻣﯽﺧﻮاﻧﯿﻢ آﯾﻨﻪ ای ﺗﻤﺎم ﻧﻤﺎ از ﺣﻮادث ﺳﯿﺎﺳﯽ و ﺗﺤﻮﻻت اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و ﺣﺮﮐﺘﻬﺎی ﻣﻠﯽ را در ﭘﯿﺶ روی ﺧﻮد ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ. ﺳﺘﻢ ﺳﺘﯿﺰی و درﮔﯿﺮی ﺑﺎ ﺑﯿﺪاد و اﯾﺠﺎد ﻋﺪاﻟﺖ از ﺷﺎﺧﺼﻪ وﺟﻪ ﺳﯿﺎﺳﯽ و اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺷﻌﺮ اوﺳﺖ. ﻫﺪف اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ، ﺑﺮرﺳﯽ اﺑﻌﺎد ﺳﯿﺎﺳﯽ و ﺟﻠﻮهﻫﺎی ﭘﺎﯾﺪاری در ﺷﻌﺮ رﺻﺎﻓﯽ ، ﺷﺎﻋﺮ ﻧﺎﻣﺪار ﻋﺮاﻗﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻃﻠﯿﻌﻪ و ﭘﺮﭼﻤﺪار ﺷﻌﺮ ﺳﯿﺎﺳﯽ و ادﺑﯿﺎت ﭘﺎﯾﺪاری در ﻋﺮاق ﺑﻮده اﺳﺖ.در اﯾﻦ رﺳﺎﻟﻪ ﺑﻪ ﺑﺮرﺳﯽ و ﺗﺤﻠﯿﻞ اوﺿﺎع ﺳﯿﺎﺳﯽ و اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻋﺼﺮ ﻧﻬﻀﺖ و ﺳﭙﺲ ﻋﺮاق وﭼﮕﻮﻧﮕﯽ ﻋﻤﻠﮑﺮد ﻣﻌﺮوف اﻟﺮﺻﺎﻓﯽ در ﻣﺒﺎرزه ﺑﺎ ﺣﮑﺎم ﺳﺘﻤﮕﺮ ﻋﺮاق و اﺳﺘﻌﻤﺎرﮔﺮان ﺧﺎرﺟﯽ ﭘﺮداﺧﺘﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ. ﻟﺬا ﻧﮕﺎرﻧﺪه ﺑﺮ آن اﺳﺖ ﺗﺎ ﺟﻠﻮهﻫﺎی ﭘﺎﯾﺪاری را از ﺧﻼل اﺷﻌﺎر دﯾﻮاﻧﺶ اﺳﺘﺨﺮاج، ﺗﺮﺟﻤﻪ، دﺳﺘﻪﺑﻨﺪی و در ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺑﺮرﺳﯽ ﻧﻤﺎﯾﺪ.
خلاصه ماشینی:
"(العقاد، ١٩٤٧ م : (355 رفائیل بطی درباره رصافی مینویسد: او اولین شاعری است که آنچه عربها دوست داشتند را به وجود آورد، ( الدسوقی، عمر، فی الأدب الحدیث ، ج ٢ ط ٧، دارالکتاب العربی، لبنان ، ١٩٦٦،ص ٢٤٨) جلوه های پایداری در شعر معروف الرصافی: رصافی در سه دوره سیاسی یعنی عهد عثمانی، عهد اشغال ، و عهد ملکی زیسته است ، و طی این سه دوره در شعر و نثر و خطاباتش ملزم به مبادی اسلامی بوده و از کرامت انسان دفاع و با ظلم و تجاوز مبارزه میکند، به عدالت ، خوبی و صلح فرامی - خواند، وی یک ادبیات اسلامی انسانی بینظیر را به وجود میآورد که در آن به مبارزه با ستم والیان عثمانی و تجاوز انتداب انگلیس و جور حکام ملی میپردازد، و در پی آن از ملت تحت سلطه دفاع میکند و مردم را به انقلاب و اعتراض به حقوق مشروع از دست رفته شان فرا میخواند.
آتش جنگ جهانی دوم در سال ١٩١٤ برافروخته شد و هم پیمانان برای تقسیم دارایی ها هجوم آوردند، وعراق سهم انگلیس شد، و نیروهای بریتانی وارد بغداد شدند، در این اوضاع رصافی به عنوان مبارز و مخالف اشغال با قصیده «الوطن و الجهاد» مردم را مورد خطاب قرار میدهد: شکوی إلی الدستور شکایۀ قلب بالأسی نابض العرق إلی قائم الدستور و العدل و الحق ملوک علی کل الملوک ثلاثۀ لها الحکم دون الناس فی الفتق و الرتق وأقسم أنی لا أکون لغیرها مطیعا ولو من أجلها ضربت عنقی فهل أیها الدستور تسمع شاکیا بک الیوم یرجو أن یری نهضۀ الشرق لقد جئت من أفق الصوارم طالعا علینا طلوع الشمس من منتهی الأفق فصادفت منا أمۀ قد تعشقت لقاءک حتی جاوزت مبلغ العشق ١- شکایۀ قلب بالأسی نابض العرق إلی قائم الدستور و العدل و الحق لغت :نبض العرق ینبض نبضا ونباضا: تحرک وضرب ."